شب، پر از احساس، شعله میکِشی...
با دلت به عشق، اقرار میکنی...!
روز میشه، مثلِ برجِ زهرِ مار...
منطقی میشی و انکار میکنی...!
من کجای زندگیتم، لعنتی...
زودتر تکلیفمو معلوم کن...!
اومدی دنیامُ زیر و رو کنی...؟!
این دل بیچاره رو آروم کن...!
هر قدم که خواستم نزدیک شم...
تو ولی از من گذشتی، رد شـدی...!
باید از تو دور شم، باشه قبول...
پس چرا توو راهِ رفتن سد شدی...؟!
موندنت، برگشتنت یا رفتنت...
ترسِ از دس(ت) دادنت مثل خوره...!
توو تنم افتاده، وحشیانهوار...
روحمُ آهسته داره میخوره...!
رک بگو چی توی قلبت هس(ت)، نذار...
باز به تنها شدن نفرین بشم...!
این سکوتُ بشکن و کاری نکن...
باز به عاشق شدن بدبین بشم...!
کاش از این برزخ منو راحت کنی...
کاش از این پیچِ دوراهی بگذرم...!
سهمِ من چیه، جهنم یا بهشت...
توی این خونه بمونم یا برم...؟!
هر قدم که خواستم نزدیک شم...
تو ولی از من گذشتی، رد شدی...!
باید از تو دور شم، باشه قبول...
پس چرا توو راهِ رفتن سد شدی...؟!
موندنت، برگشتنت یا رفتنت...
ترسِ از دس(ت) دادنت مثل خوره...!
توو تنم افتاده، وحشیانهوار...
روحمُ آهسته داره میخوره...!
گلناز جلالی
موفق باشید