ارزش کتابخوانی
جنون کشیده بود مرا
به سلولی انفرادی !
" نوعی خود آزاری "
کنون کشیده اند مرا
به زندانی واقعی
باز هم به سلولی انفرادی
با تهمتِ دیگرآزاری
میگویند تو چرا درجمع نیستی ؟
تو که فقط برای خود نیستی
برای دیگران هم هستی
غارنشینی ات نوعی ست
از مردم آزاری
گفتم که آب از سرم گذشته
چه این سلول و چه آن سلول
تا زمانی که پرواز کنم به دیارِ باقی ،
شما هم دریغ نکنید به تقلید از دنیا
از ، هرگونه آزاری
در آن دخمه ی تنگ وتاریکِ دنیایی
یک روزنه پیدا بود
نوری میتابید ازآن ، قدرِ دوزاری
چونکه میدانست زندانبان ،
که بی گناه دستگیر شده ام !
اجازه داده بود که کتابی داشته باشم
اغلب ، کتابهای کوچه بازاری
منهم به ولع می خواندم کتاب را
در روشناییِ آن نورِ به قطرِدوزاری
بدیهی است که باید به دقت حرکت میدادم کتاب را
تا خط گم نشود ، تصورکنید چه میکشیدم
چه آزاری
ولی ارزشِ کتابخوانی آنقدر زیادست
که به خود هموار میکردم اینهمه آزار را
آماده بودم برای رزم ،
درمقابل بیرحمی های دنیا
برای هرنوع کارزاری
ولی از بهر رسیدن به دنیایی دانایی
باید به جان می خریدم اینهمه سختی را
گرچه به درونش موج بزند
یکعالمه مرارت
آمیخته به زجر و آزاری
تا زمانی که کتابی را میخواندم
خود را فرض میکردم رها مانند پرنده ای
روی شاخساری
بهمن بیدقی 99/3/19
بسیار زیبا و موثر بود
مبین مشکلات جامعه ای که کتاب را فراموش کرده