سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        دردها و دردها و یادها

        شعری از

        عیسی نصراللهی ( سپیدار )

        از دفتر ونداد نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۶ خرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۱۳ شماره ثبت ۸۶۱۹۴
          بازدید : ۹۵۳   |    نظرات : ۴۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر عیسی نصراللهی ( سپیدار )

         
        گفت بنویس زود،بر تخته سیاه
        کودکِ شیطانِ بی کیف و کلاه
         
        جمله یِ آقا، خودش ایراد داشت
        بارِ وحشت در دلِ آن بچه کاشت
         
        گفت بنویس و بگو حاصل چه است؟
        بند بندِ قلبِ او از جا گُسست
         
        با تو ام ، ای کودکِ گستاخِ من
        گَر نداری تابِ تدریس و سُخَن
         
        حق نداری بعد از این زنگِ کلاس
        پیشِ من آیی و با یک التماس:
         
        باز گویی مادرم در خانه نیست
        یا که خواهر در نبودش،می‌گریست
         
        این همه ترس و خجالت،بهرِ چیست؟
        کودکِ نادانِ من،بر پا،  بِ ایست
         
        رویِ دوشِ طفلِ ما، باری نشست
        حاصل ِ یک با یکان،پاسخ چه است؟
         
        پاسخش سهل است،یک با یک،چه شُد؟
        سر نَچَرخان،بازگو ، از پیشِ خُود
         
        باز یاد آورد کودک،مادرش
        جسمِ بیمار و نحیفِ خواهرش
         
        یا نگاهی کرد بر پیراهنش
        پاره یِ وصله زده بر پیکرش
         
        گفت: آقا حاصلِ یک با یکی؟
        میشود،آ....قا اجازه، اندکی
         
        یک زِ  یِکِ اصغر و بهروزِ ما
        فرق دارد چونکه پول است بینِ ما
         
        یکِ ما در منزلش آسوده نیست
        یکِ ما از سوزِ سرما می‌گریست
         
        یکِ آنان صَد بُوَد در مالیات
        غرقه در سیمایِ سود و مادیات
         
        تهی است یکانِ ما، آقا بِدان
        فرق دارد چشم،با گوش و زبان
         
        یکِ تو یادآورِ شهرِ شلوغ
        یکِ ما فرتوتِ پیری از بلوغ
         
        یکِ تو ارباب و ما در زیرِ یوغ
        تو زِ بَره میخوری، ما را زِ دوغ
         
        گوش کن آقا، تهی ست اقبال ما
        گِل سِرِشت از روزِ اول، مالِ ما
         
        مال تو لبهایِ غنچه،چَشمِ مَست
        مالِ ما، از رویِ خونآبه بِبَست
         
        مال آنها بینیِ زیبا و ناز
        مال ما یک دیگِ زشتِ رو به باز
         
        سرخ شد رویِ معلم،سَر گذاشت:
        رویِ آن دفترچه که، همراه داشت
         
        باز کودک هی بگفت از قالِ خود
        از گِلِ تقدیر و از اشکالِ خود
         
        گفت آقا یک و یک، دو تا نبود
        چونکه عمرِ دایه ام،یکجا رُبود
         
        گفت آقا یک و یک، دو تا نشُد
        تو زِ جنسِ زَر، ولی لیلا نَبُـــد
         
        با تَشَر خواهی،که یک با یک کنَم؟
        جمع و دو نامم به نامش این ستَم؟
         
        مردنِ تو نیز با ما جور نیست
        دفن و کَفنِ تو،چو ما در گور نیست
         
        چونکه آن آقا شبیهِ میر زیست
        مردنِ ما مردنِ یک سیر نیست
         
        رنجِ نان و رنجِ آب و رنجِ مزد
        فصل فصلِ اختلاس و شهرِ دزد
         
        یــک نبود آقا مساوی از اَزَل
        کو تساوی بینِ سیمین و بَدَل؟
         
        ناگهان از پشتِ میز خود، بلند
        گفت دلبندم،از این لحظه بِبَند:
         
        جمع یک با یک شَوَد(سطری زِ آه)
        سالیانِ رفته یِ بی سر پناه
         
        جمع کن منهایِ خود، زین پس بگو
        قصه یِ بدبختی از این گفتگو
         
        یک زِ یک، دیگر نباشد یک سوال
        یک همان سطرِ سیاه است و محال
         
        گفت بنویسید بر تخته سیاه
        پینه یِ بسته یِ مادر،رنج و آه ....
         
        چون معلم اینها را می نوشت:
        خشتِ اول کی بُوَد تمثالِ خِشت
         
        گفت زین پس یک نویسیدَش،ولی:
        فرق دارد دفترِ او با علی
         
        یک میانِ ما یکِ بی پیکرَست
        تویِ شهرِ کدخدا،یک لشکر است
         
        بعد از آن روز و از آن گفتارِ ما
        بینِ صفر و دو شُدَست رفتارِ ما
         
         
        گفت آخر، در مسیرِ جاده ها 
        فرق دارد ژِنِ آن درمانده ها ....
         
        _________________________
         
        شعر- عیسی نصراللهی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۰۹
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۱۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۷:۴۰
        آه ..... از دست این جمله
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۵۱
        باسلام فراوان
        خواندم ولذت بردم
        قلمتان همیشه جاودان بادا
        شاعر واستادبزرگوار
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۱۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فریبا غضنفری  (آرام)
        شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۰۷
        درودتان
        درد ناک و تلخ 😔🌹🌹🌹
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۹:۱۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان اسماعیلی (راجی)
        شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۲۰:۲۹
        به به به
        چه طبع بلند و زیبایی
        زنده باد شاعر گرامی
        عالی بودید 🌹🌹🌹
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ ۲۱:۲۹
        خندانک
        ارسال پاسخ
        نگار نگارینا
        جمعه ۲۳ خرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۵۰
        عالی عالی عالی! مرحبا خندانک خندانک خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        جمعه ۶ تير ۱۳۹۹ ۰۴:۰۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی سلیمانی مقدم
        پنجشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۹ ۱۴:۵۷
        به به!
        درود بر شما
        🌷⚘🌷⚘🌷⚘🌷
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        پنجشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۹ ۱۶:۵۱
        زنده باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        پنجشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۹ ۱۷:۰۲
        گفت بنویس زود،بر تخته سیاه
        کودکِ شیطانِ بی کیف و کلاه

        جمله یِ آقا، خودش ایراد داشت
        بارِ وحشت در دلِ آن بچه کاشت

        گفت بنویس و بگو حاصل چه است؟
        بند بندِ قلبِ او از جا گُسست

        با تو ام ، ای کودکِ گستاخِ من
        گَر نداری تابِ تدریس و سُخَن

        حق نداری بعد از این زنگِ کلاس
        پیشِ من آیی و با یک التماس:

        باز گویی مادرم در خانه نیست
        یا که خواهر در نبودش،می‌گریست

        این همه ترس و خجالت،بهرِ چیست؟
        کودکِ نادانِ من،بر پا، بِ ایست

        رویِ دوشِ طفلِ ما، باری نشست
        حاصل ِ یک با یکان،پاسخ چه است؟

        پاسخش سهل است،یک با یک،چه شُد؟
        سر نَچَرخان،بازگو ، از پیشِ خُود

        باز یاد آورد کودک،مادرش
        جسمِ بیمار و نحیفِ خواهرش

        یا که دردِ خاطراتِ دیگرش
        پاره یِ وصله زده بر پیکرش

        گفت: آقا حاصلِ یک با یکی؟
        میشود،آ....قا اجازه، اندکی

        یک زِ یِکِ اصغر و بهروزِ ما
        فرق دارد چونکه پول است بینِ ما

        یکِ ما در منزلش آسوده نیست
        یکِ ما از سوزِ سرما می‌گریست

        یکِ آنان صَد بُوَد در مالیات
        غرقه در سیمایِ سود و مادیات

        تهی است یکانِ ما، آقا بِدان
        فرق دارد چشم،با گوش و زبان

        یکِ تو یادآورِ شهرِ شلوغ
        یکِ ما فرتوتِ پیری از بلوغ

        یکِ تو ارباب و ما در زیرِ یوغ
        تو زِ بَره میخوری، ما را زِ دوغ

        گوش کن آقا، تهی ست اقبال ما
        گِل سِرِشت از روزِ اول، مالِ ما

        مال تو لبهایِ غنچه،چَشمِ مَست
        مالِ ما، از رویِ خونآبه بِبَست

        مال آنها بینیِ زیبا و ناز
        مال ما یک دیگِ زشتِ رو به باز

        سرخ شد رویِ معلم،سَر گذاشت:
        رویِ آن دفترچه که، همراه داشت

        باز کودک هی بگفت از قالِ خود
        از گِلِ تقدیر و از اشکالِ خود

        گفت آقا یک و یک، دو تا نبود
        چونکه عمرِ دایه ام،یکجا رُبود

        گفت آقا یک و یک، دو تا نشُد
        تو زِ جنسِ زَر، ولی لیلا نَبُـــد

        با تَشَر خواهی،که یک با یک کنَم؟
        جمع و دو نامم به نامش این ستَم؟

        مردنِ تو نیز با ما جور نیست
        دفن و کَفنِ تو،چو ما در گور نیست

        چونکه آن آقا شبیهِ میر زیست
        مردنِ ما مردنِ یک سیر نیست

        رنجِ نان و رنجِ آب و رنجِ مزد
        فصل فصلِ اختلاس و شهرِ دزد

        یــک نبود آقا مساوی از اَزَل
        کو تساوی بینِ سیمین و بَدَل؟

        ناگهان از پشتِ میز خود، بلند
        گفت دلبندم،از این لحظه بِبَند:

        جمع یک با یک شَوَد(سطری زِ آه)
        سالیانِ رفته یِ بی سر پناه

        جمع کن منهایِ خود، زین پس بگو
        قصه یِ بدبختی از این گفتگو

        یک زِ یک، دیگر نباشد یک سوال
        یک همان سطرِ سیاه است و محال

        گفت بنویسید بر تخته سیاه
        پینه یِ بسته یِ مادر،رنج و آه ....

        چون معلم اینها را می نوشت:
        خشتِ اول کی بُوَد تمثالِ خِشت

        گفت زین پس یک نویسیدَش،ولی:
        فرق دارد دفترِ او با علی

        یک میانِ ما یکِ بی پیکرَست
        تویِ شهرِ کدخدا،یک لشکر است

        بعد از آن روز و از آن گفتارِ ما
        بینِ صفر و دو شُدَست رفتارِ ما


        گفت آخر، در مسیرِ جاده ها
        فرق دارد ژِنِ آن درمانده ها ....

        _________________________

        شعر- عیسی نصراللهی
        رضااشرفی فشی
        شنبه ۱۴ تير ۱۳۹۹ ۱۸:۳۴
        درود بسیار زیبا و ژرف خندانک خندانک خندانک خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۹ ۰۰:۱۹
        زنده باشی خندانک
        ارسال پاسخ
        فردین صمدی
        شنبه ۱۴ تير ۱۳۹۹ ۲۱:۰۱
        درود بسیار زیبا
        خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۹ ۰۰:۲۰
        سپاس و درود خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۹ ۰۰:۲۶
        درود استاد
        زیبا سرودید
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۹ ۱۰:۰۵
        خندانک
        ارسال پاسخ
        ابوالفضل زندیه شاهین
        يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۹ ۰۱:۲۲
        درودتان شاعر گرامی
        واقعا زیبا بود
        غمگینی استادانه و زیبا خواندم
        دست مریزاد خندانک خندانک خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۹ ۱۰:۰۵
        درود خندانک
        ارسال پاسخ
        علی غلامی
        يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۹ ۰۲:۵۸
        با درود
        به دوره کمال در شعر رسیده‌ای عیسی‌جان تبریک
        🌹🌹🌹
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۹ ۱۰:۰۵
        زنده باشی علی آقا

        دوست قدیمی
        سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        دوشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۹ ۰۴:۳۶
        سلام چه بلند و با حوصله سرودید استاد چقدر زیبا و خواندنی بود خندانک خندانک خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        دوشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۹ ۲۱:۳۵
        سلام

        زنده باشید
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        دوشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۹ ۰۸:۱۴
        سلام و درود بر اندیشه پاک شما
        بسیار زیبا و دلنشین سرودید و ماندگار
        برقرار باشید استاد🌷🌷🌷
        سروده شما منو یاد شعر "درس بابا" از استاد پور عباس انداخت و اون شعر یه لحظه پیش چشمم تداعی شد🌷

        بازهم جا داره بگم درود بر شما جناب نصراللهی 🌷🌷🌷
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        دوشنبه ۱۶ تير ۱۳۹۹ ۲۱:۳۷
        سلام جناب فخرالدینی
        وقت بخیر

        در جریان این شعر و آقای عباس پور نبودم

        جستجو کردم و شعرش رو گوش دادم.

        سپاسمندم
        ارسال پاسخ
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        سه شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۹ ۰۹:۱۸
        خندانک
        مسيحا الهیاری
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۳:۱۹
        سلام استاد خوشحالم باز از دانش شما خواندم
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۵۵
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۳۸
        درود بر شما استاد ادیب و بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        مانا باشید به مهر و الطاف حق
        خندانک خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۱۱
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۷:۵۷
        سلام
        البته قبلا هم این مضمون را خوانده بودم . اما تلاش شما و پشتکارتان درین شعر ستودنی بود . خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۱۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        عباس ترکاشوند(عارف)
        چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۰۵
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۰۸
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۵۱
        خندانک خندانک شعری زیبا و اجتماعی خندانک خندانک

        لایک شد شعرتون دوست عزیزم🌹👍
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۵۳
        زنده باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        مهتاب ایزدسرشت (مه)
        پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۱:۴۷
        عالی بود خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        پنجشنبه ۲۷ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۳۲
        درودها خندانک
        ارسال پاسخ
        پرستو پورقربان (آنه)
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۵:۲۲
        سلام و عرض ادب خندانک
        سروده ای قوی و ارزشمند و آگاهانه خواندم از شما خندانک
        قلم ماهری دارید
        اندیشه ی نابتان آباد خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۱۲
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        يکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۶:۴۷
        بسیار عاااالی بود استاد ارجمند خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        يکشنبه ۱۸ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۲۷
        سپاس
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۴۶
        درود برشما جناب نصرالهی

        شیوا و ژرف و اندیشمند

        خندانک خندانک

        همیشه به شعرو شعورو روشنا
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        پنجشنبه ۱ آبان ۱۳۹۹ ۱۸:۱۲
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7