سَمّ ناامیدی
تابیدنِ ماهِ پُر فروغ رمضان ،
یک بهانه است
حتی ،
نفَس کشیدن ، به میانِ این نور،
ازسوی خدای عاشقِ بخشیدن ،
یک بهانه است
زیرکان میدانند ،
که پایان این بذرپاشیدن ها
سر برآوردنِ سبزِ یک جوانه است
زیرکان می دانند ،
که نومید نباید شد
چونکه پایانِ عمل ، به اینهمه خوبی ،
باز به سمت خودشان ،
اینهمه اعمال ، کمانه ست
چونکه پایانِ اینهمه دعا و اذکار،
پردیسی ست ، که پُر از امن و امان ست
راز دعا ، ارزش دعا ،
در داستان یونس ، آمده است
او بهر رسالتی جانانه آمده است
رسالتش را به خوبی انجام داده ،
خداپرستی ست که امرخدایش را ،
روی چشمانش قرار داده
وقتی که رسالتش را مردم، رد کردند به کفر
کفرش درآمد وعذاب را خواست ، بَهرِ کفر
دید که عذاب ، دارد می آید گریخت
ناامید شده بود ازکافران و،
او می گریخت
وقتی که به کام نهنگ رفت درمیان سیاهی ها
اگر دعا نبود ،
تا ابد میماند درمیان سیاهی ها
دعا به جانب خدا بود که نجاتش داد
زیرکانه عمل کرد
زیرکیِ مؤمنانه اش نجاتش داد
.
.
.
ایام زیبای ماهِ رمضان یک بهانه است
ناامیدی ، سمِّ زمانه است
دعا تنها لقلقه ی زبان نیست ،
که از کنارش آرام بگذریم سرسری
دعا شاه کلیدی ست که باز می کند ،
قفلِ هرقصرِعملی ،
هر دری ،
با هرعقیده ای که نهفته ست به هرسری
خدا رابطه ی اجابتش را با دعا ،
قرارداده رابطه ای سربه سری
اگر یکی از آندو نباشد کارِ ما یکسره میشود
اگر به سبک سری ، طفره برویم ازدعا ،
آنوقت ما میمانیم و،
هزاران هزار گره کور
هزاران هزار دردسری
بهمن بیدقی 99/2/13
آموزنده و زیبا بود