روزی که تو بودی. ابر و مه و خورشید
آب روان بود به نازی. میون یک نهر زیبا و زلال
پر ماهی قرمز بود. توی دریای نگاهت
آتش همدم ما بود. هر جا که سوز سرما بود
مثل گرمای نگاه تو و آغوشت. گرما میبخشید به ما که بچسپه
نسیم توی موهات میپیچید. عطر موهاتو رها میکرد
میوزید هر دم هر دم. به نوازشگری موهات مشغول
زمین زیر پامون صفت.. تا نلغزه پاهامون تو جاده ی عشق
همه جا پر گل و سنبل. هر جا که عمق نگات بود
نمیدونم چه شد رفتی ز برم. تمام عاشقانها رفت بر باد
که وانگه بدیدم قرق نهرم. همان نهری که روزی بود محفل ما
نهر شد خروشان بیکبار. همانا برد ما را سوی پرتگاه
یهو آتیش برافروخت بر سر ما. یه جوری بود که انگار بود عدو
بسوزوند همه عشق و صفا را. تمام خاطرات گرم و گیرا
نسیم آشنا رو یاد بادا. بشد گردباد و ویرانگر شد به یک یاد
همون خاکستر عشق رو یادی. سپردش دست همون نهر خروشان
تموم شد لحظهای ناب و زیبا. کنار ابر و باد و مه و خورشید
به شعر ناب خوش آمدید