سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        کو من که نمی بینم ؟!

        شعری از

        کامیار کریمی

        از دفتر سیاه و سفید نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۲ آذر ۱۳۹۱ ۲۱:۴۵ شماره ثبت ۸۴۹۷
          بازدید : ۸۴۱   |    نظرات : ۳۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر کامیار کریمی

        کو من که نمی بینم، در شهر بجز خنده!
        غم مرده و در دلها، شادی شده پاینده
        کو من که نمی بینم، ظلمی به سر مظلوم
        گردیده عدالت چون، خورشیدِ درخشنده
        کو من که نمی بینم، ناراضی از این اوضاع
        ناراضی اگر باشد، عقلش شده کاهنده
        کو من که نمی بینم، در چهره ی این مردم
        اندوه نهانی که، روح از تنشان رانده
        کو من که نمی بینم، چشمان پر از دردی
        زل زل به غذایم بود، محتاج به پس مانده
        کو من که نمی بینم، آن کارگرِ خسته
        سگ دو زده هردم باز، در نان شبش مانده
        کو من که نمی بینم، افکنده سرِ مردی
        نزد زن و طفلانش، پر کنده و شرمنده 
        کو من که نمیبینم، رنگ می و بدمستی
        واز حیله ی بیگانه، افیون شده بالنده!!!
        کو من که نمی بینم، بیکار که کارش شد
        با لول و نی و بافور، دمّان و نوازنده!
        کو من که نمی بینم، درمانده زنی بیوه
        بهر شکم نوزاد، تن گشته فروشنده
        کو من که نمی بینم، آن ساعدِ پُر گوهر
        کز کتف جدا گشته، با تیغ رباینده
        کو من که نمی بینم، برنای جوانمردی
        در بند که پرپر شد ، چون بوده نویسنده
        کو من که نمی بینم، دی رهزن و چاپنده
        امروز شده قاضی، سردار و نماینده
        کو من که نمی بینم، صد وعدۀ سر خرمن
        یابو چو گذشت از پل، تکذیب ز گوینده
        کو من که نمی بینم، در کل جهان جایی
        خوشحال همه بیمر، با دولت ارزنده!
        کو من که نمی بینم، سودی ز فزون حرفی 
        جز آنکه بخوانندم، لاینده سراینده
        کو من که نمی بینم، امروز شوم بینا
        پس زنده به فردایم، امید به آینده 
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5