زیر باران نیمه شب در بغض وغم با حال تو
با قلم در دست راه افتاده ام دنبال تو
باز شبنم می تراود از قلم در دفترم
تا بگوید عشق را آورده استقبال تو
از نگاه مهربانت با منم حرفی بزن
حس بی احساس طبع شعر من پامال تو
تشنه ی تنهائی ام با تو درین تقدیر سرد
تشنه ی شیرینی سرخ لب خوشحال تو
خسته ام ،تنهاترین مرد زمین اینجا منم
بد شدم بد، از نبود نغمه ی احوال تو
دردها را خط بزن وقت تغزل های من
تا به کی آشفته حالی می رسد در فال تو
باورش هرچند سخت اما نمی خواهی مرا
شاعری جا مانده در مجموعه ی هر سال تو
غیر جسم بی کس و روحی معذب از خودم
دفتری دارم هزاران شعر آن هم مال تو
ایمان اسماعیلی (راجی )
شعرهایم جاودانه خواهند شد
پیش تر از لطف اساتید ارزشمندم و دوستان بزرگوارم سپاس گزارم🌹
دستمریزاد