دوشنبه ۳ دی
تازه وارد شعری از مهرداد حسنی
از دفتر تازه وارد نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۲:۰۰ شماره ثبت ۸۴۷۴۰
بازدید : ۴۲۵ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب مهرداد حسنی
|
در گوش یک شهر رسوائی ام پیچیده است
تا هوایت، قامت از جور کسانم خمیده است
به بویت ای کمان ابروی یوسف خوی شهر آشوب
روی آب است آبرو، بلبلم از این قفس پریده است
مجنون شدم و در طلبت، باخته هر دو جهانم
دانم که در رهت این، اول غوغا رسیده است
گویند رها کن شیوهی مستان نو رسیده را
آن نقشیست کز ازل بر لوح دلم کشیده است
این شور و مستی که زنامم عیان شده
نفسی بود ز دلبر که به جانم دمیده است
زاهد شهر به تلطف حکم به تکفیرم داد
این خویی بود که زموشان جهیده است
|
نقدها و نظرات
|
ممنون و خیلی مچکر🌸🌷🏵️🌸🌷🏵️ ..این متن لایق چنین تعریف زیبا نیست | |
|
حقیقتا زیبا میبینید... ممنون | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.