دوشنبه ۱ بهمن
بی قانون شعری از بهنام مشایخی
از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۱:۵۸ شماره ثبت ۸۴۶۲۴
بازدید : ۴۲۵ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب بهنام مشایخی
|
از کنار دادگاه میگذشتم یه نفر فریاد می کشید... کنجکاو شدم رفتم نزدیک، مرد جوانی که از شدت خشم رگ گردنش بیرون زده بود داد می زد ...مملکت قانون نداره مالمو بالا کشیدن و از کشور زدن بیرون.... گفتم برادر هر چیز راه خودش رو داره ،همچین بی قانون و حساب کتاب هم نیست !!!
نگاه عاقلانه اندری به من کرد ،تو نگاهش عجیب یه نخوابیدی شب درازه دیده می شد!!!!
بدون گفتن کلامی سر تکون داد و رفت...
تمام راه بهش فکر کردم،
راست میگفت مملکت قانون نداره
همین چند دقیقه پیش بهش گفتم از مسافرت خسته نشدی؟؟؟
گفت نه...
چند سالی هست که رفته...
نه چند ماه، دروغ چرا چند روز !!!
چه فرقی داره؟؟؟ برای من هزار ساله ...
اگه مملکت قانون داشت ممنوع الخروج می کرد تمام کسایی که بدهکارن...
به چشم و گوشهای منتظر و خیره به تلفن...
به دستای یخ زده در سرمای احساس...
به آهنگ های دونفره که تک نفره خوانده شدن،
به جیغ زدنهای دونفره توی تونلها و جاده ها...
به غلط خوندن آهنگهای کوچه بازاری،
به همه چیز به هر ساعت ثانیه و لحظه...
به خدا و زمین و زمان....
راست میگفت مملکت قانون نداره...
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.