« طوفان نوح (ع) »
طوفان نوح (ع) هر چه که بود ،ازمیان بِـبُرد
تا زآنکه جهل و کینه ی دور زمان بِـبُرد
داد از دَمی که جهل به دنیا فزون شود
گر آن فزون شود ، همه را از میان بـبرد
طوفان نوح(ع)، موج خشونت بُد از خدا
کِـبر و غرور از سـر آن مردمان بـبرد
موج خشونتی ز خدا بوده آن زمان
تا هـر خشونتـی ز خشونتگران بـبرد
افعال ما اگر که بگردد چو آن زمان
ترسم که باز آید و ما از میان بـبرد
ای خلق دور ما ، خبری گفته آن به ما
قهر خدا توان، همه را زین1 جهان بـبرد
قاضی زمان نوح(ع) بُد و حکم حق نگفت
تا حکم حق ، زِ قاضی غارتگران بـبرد
آنان که با خدا ره صلح و صفا روند
صلح و صفای حق ،زِ بلاشان برون بـبرد
این مردمان دوره ی ما غافلند چرا
غافل هر آنكه بود ، بلا از جهان بـبرد
افراد نوح(ع) صالح و نیکو شدن چو نوح(ع)
تا نوح(ع)ازآن خطر و از بلاشان برون بـبرد
ای وای اگر که نوح(ع) زمانت ندانی اش
طوفانی آید و تو را زین میان بـبرد
هر دوره عالِمی به جهان نوح دیگری است
با علم حق توان دیگران، در جنان بـبرد
ای بی خبر به علم خدا پی نمی بری
بشنو خدا چه بی خبران را چه سان2 بـبرد
فرعون بی خبر که به جهل و غرور بود
کی شد کجا زِ موج بلا ، سر برون بـبرد
داد از دَمی که جهل جهان رو به ما کند
آن کو که سر از آن خطراتش برون بـبرد
فاسق همیشه روی زمین بوده است و هست
قهر خدا بـبین زِ غضب ، فاسقـان3 بـبرد
خود ای حسن،به نوح و به ایمان آن بکوش
ایمان بُد آنکه نوح زِ موجش برون بـبرد
٭٭٭
- – فاجر
رقص قلم نابتان ستودنیست
جانتان مانا وزبانتان گویا
قلمتان نویسا
در پناه حق