سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      این من

      شعری از

      مجتبی شفیعی (شاهرخ)

      از دفتر مانامه نوع شعر غزل

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۱۰ شماره ثبت ۸۲۴۶۱
        بازدید : ۱۷۲۰   |    نظرات : ۶۱

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      آخرین اشعار ناب مجتبی شفیعی (شاهرخ)

      دزدیده از فالی ،کمی اسرار ،این( من)
      بَردار خواهد شد ،شبی انگار ،این (من)
      بیچاره( من) ،محبوسِ یک تعبیر خواب است
      اینبار خواهد شد ،دمی بیدار ،این( من)
      در انتظاری ،چشم های (من) به جمعه است
      یکبار خواهد شد ،ولی زوار ،این( من)
      گفتند به (من)، مختارِ مختاری در این جبر
      هر بار خواهد شد، کمی مختار، این( من)
      نامحرمی حک کرده دیشب ذهنِ( من) را
      اَسرار خواهد شد، ولی ستار ،این( من)
      من )بوسه ای را خرج یک عالم نموده
      انگار خواهد شد، لبی بیمار، این (من)
      خالی شده از یاد مردم، تختِ این شهر
      هوش دار !خواهد شد ،شهی سرشار، این ( من)
      ...........
      دوست دار شما...... شاهرخ
      ..........
      خواب،
       جاییست که (من) فاعل است و تو فقط چشم
       
       
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر
      ۵۵ شاعر این شعر را خوانده اند

      میترا فرجی

      ،

      شعله(م جلیلی)

      ،

      حمید رفیعی راد (کوروش)

      ،

      امین تهرانی

      ،

      مرتضی سلیمی

      ،

      سید فتح اله هاشمی

      ،

      محمد ترکمان(پژواره)

      ،

      فروغ فرشیدفر

      ،

      صابرخوشبین صفت

      ،

      مجتبی شفیعی (شاهرخ)

      ،

      م فریاد(محمدرضا زارع)

      ،

      عباسعلی استکی(چشمه)

      ،

      میناجونبخش

      ،

      امیر مسعود شفیق

      ،

      ترانه ماندگار

      ،

      مسعود میناآباد مسعود م

      ،

      ایمان اسماعیلی (راجی)

      ،

      فریبا غضنفری (آرام)

      ،

      مینا مرادی(ققنوس)

      ،

      محمد سطوت

      ،

      علی مزینانی عسکری

      ،

      مهتاب ایزدسرشت (مه)

      ،

      امیر علی علیزاده ( الف سکوت)

      ،

      نسرین حسینی

      ،

      سمانه کیخا

      ،

      وحید سلیمی بنی

      ،

      مدیر ویراستاری

      ،

      طاهره حسین زاده (کوهواره)

      ،

      ابراهیم آروین

      ،

      سیده نسترن طالب زاده

      ،

      طوبی آهنگران

      ،

      حسین فیضی(نمکی)

      ،

      سید احسان موسوی ( سام )

      ،

      زینب بویری (خزان)

      ،

      تورج شاه علی

      ،

      سیدسلیمان حیدری

      ،

      سودابه حسن پور(کرشمه)

      ،

      لیلا امریاس(پریسا)

      ،

      لیلا دهقانی

      ،

      علیرضا احدی مهر

      ،

      زهرافنائی

      ،

      بتول رجائی علیشاهدانی(صنم)

      ،

      عليرضا حكيم

      ،

      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

      ،

      علیرضا آهن جان کمالی

      ،

      سید حاج احمدی زاده(ملحق)

      ،

      محمد نویدکیا

      ،

      معصومه فیروزی کریانی

      ،

      ابوالحسن انصاری (الف رها)

      ،

      علی اسماعیلی

      ،

      محمد علی سلیمانی مقدم

      ،

      مهدی حدادی طلب(حسرت)

      ،

      محمد قنبرپور(مازیار)

      ،

      فرزانه زمانپور

      ،

      محسن ربانی

      نقدها و نظرات
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۰۷:۳۰
      سلام‌ جناب شفیعی ارجمند خندانک

      بسیار زیبا سروده‌اید.


      شاعرانه‌هایتان ماندگار خندانک

      الان متوجه شدم شما در سایت شعر نو هم تشریف دارید.
      می‌خواستم یه لطفی در حق من و بانو فاطمه نادری کنید.
      شاعری به نام (غزل زند) شعری رو که من در سایت شعر ناب با عنوان (بمان در خانه‌ات) ارسال کرده‌ام، کپی کرده و با حذف برخی قسمت‌های میانی و پایانی آن، در سایت شعر نو با عنوان‌ (جلوگیری از کرونا) به نام خودش ثبت کرده.
      بسیار سپاسگزار میشم با مدیران تایید اشعار سایت شعر نو این موضوع رو در میان بگذارید تا پیگیری کنند.

      البته خودم هم این پیام زیر رو براشون فرستادم؛ اما هنوز پاسخی به ایمیلم ارسال نشده:


      سلام. شاعری به نام غزل زند شعری را که من پیرامون کرونا سروده‌ام و با عنوان (بمان در خانه‌ات) به سایت شعر ناب ارسال کرده‌ام و حتی قبل از ارسال در اختیار کارشناس ارشاد برای چاپ در کتابی گروهی پیرامون کرونا قرار داده‌ام، چند ساعت پیش در سایت شعر نو با نام (جلوگیری از کرونا) در این لینک به نام خودش به ثبت رسانده:

      http://shereno.com/71617/64954/559782.html

      لطفا پیگیری کنید.

      ایشان شعری از بانو فاطمه نادری را هم در سایت شعر نو به نام خودش به ثبت رسانده.
      با عنوان (تو)
      در لینک زیر:

      http://shereno.com/71617/64954/559653.html
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۴۸
      سلام بانو حتما اطاعت امر خواهد شد.جای تاسف داره واقعا این کا
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۲:۳۵
      بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۰۲
      سلام
      استاد استکی عزیز
      لطف دارید
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۲۲:۰۰
      گفتند به (من)، مختارِ مختاری در این جبر
      هر بار خواهد شد، کمی مختار، این( من)

      سلام ارجمند استاد
      عیدتان مبارک دلتان شاد و دور از جبرهای این زمانه ی من من نما خندانک

      شعری فراخ اندیشه و فلسفی که تمام آفرینش را به چالش کشانده و مخاطبان را به تفکر وامیدارد زنده باد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      عليرضا حكيم
      چهارشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۹۹ ۱۷:۵۳
      درودها بر شما
      استفادده کردم از غزل زیبا و نقد و صحبت به جای دوستان
      موفق باشید
      خندانک خندانک
      وحید سلیمی بنی
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۸:۴۰
      سلام و عرض ادب دوست دوست داشتنی شاهرخ خان عزیزم
      چندی پیش زندانت را خواندم و دست به قلم شدم
      البته بخت یار نبود و نیمه کاره ماند
      ماحصلش این شد
      زندان ( مجتبی شفیعی – شاهرخ )
      پشتِ غباری از چراغ شهر حیرانم
      لعنت به تکرارِ درامِ وحشیِ رنگت.
      قرمز ترین های جهان جمعند انگاری
      اینجا، درون سومین بندِ پر از مرگت.
      .............
      ما، در شبی دُردانه ی یک حادثه بودیم
      فردا ولی، محکومِ دارِ کینه ای آبی.
      ما از فریب دشتِ سر سبزی، شدیم آهو
      ما بسته ایم بر اقتدای صبحِ خود ،خوابی.
      ...........
      در مانده ایم ،اینجا کسی یادش نمیاید
      پروانه ها عاشق تریند یا که کرکس ها.
      بر مغز های مردمم خنجر تَتو کردند
      این وحشیان خیره سر، کشتند همه کس را.
      ...........
      باید برم، اینجا خدا ،دیگر نمی اید
      ما مرزهامان، خسته از کوچیدن دل هاست.
      محرابمان گوشش بدهکارِ عذابم نیست
      انگار نفرینی ،ته فنجانکَم پیداست.
      ..........
      مادر برایم نذرِ لالایی بکن امشب
      تقدیرِ نیل ،اینبار از دامان تو بُردم.
      من از تمامِ ناصحانِ شهر ممنونم
      اما سر انجام ،
      خنجر از هم بَندیان خوردم......

      این چند روز سردارمان به آرزویش رسید، تعدادی از بدرقه کنندگانش با بی تدبیری به او پیوستند و مهاجران سرزمینم به آتش بی تدبیری سوختند.
      این ها همه گذشت اما انگار زمستان در حال گذر است و روسیاهی به زغال خواهد ماند.

      این بار گول نخوردم
      خیلی ها شاهرخ را به سپیدهایش شناخته اند آن گونه که هست.
      زبان و بیان مخصوص به خودش را دارد.
      هر چه دلش بخواهد می سراید بدون این که وامدار باشد به کسی.
      هرچند در معرفی آثارش به جای قالب سپید معمولا غزل را تیک می زند ولی تفاوت کار این بار در این است که هر چند دوباره غزل را تیک کرده ولی سعی کرده چارپاره بسازد.
      پنج بند قطعات به هم پیوسته شاهرخ با ایراداتی جزئی و قابل اصلاح نوید زایش کلاسیک سرایی را می دهد که گرچه در بحور کلاسیک شیرجه زده ولی در قالب "شاعر کلاسیک" خود را محبوس نکرده.
      یکی از مواردی که مدت هاست می خواستم به آن اشاره کنم این بود که برخی از دوستان از سرودن شعر کلاسیک ذهنیتی پرورده اند که دست و پایشان را می بندد و تا ترکیب شعر کلاسیک را می شنوند برایشان چنین تداعی می شود که قبایی بر دوش دارند و کلاهی بسان قاضی شارع و محصول شعریشان باید صادره از چنین هیبتی باشد.
      توهمی که شاهرخ خود را وامدار آن نمی بیند و چون در سپیدهایش زیاد غلتیده از این توهم رها شده و آزادانه به زبان می آید.
      البته باید توجه داشت که به هیچ عنوان عدول از قواعد شعر کلاسیک شایسته نیست و به قول دوستی شعر کلاسیک باید اول برادری اش ( پیروی از قواعد ) را ثابت کند تا بشود میراث نقد را تحویلش داد.
      اما زندان شاهرخ را دریابیم
      در بند اول زندان قوافی مصاریع زوج با هم همخوانی ندارد و این ابتدای مسیری است که رفع ایراداتش با شناختی که از شاهرخ دارم برایش غیرممکن نیست.
      اگر شاهرخ در مرگ مصرع چهارم بند اولش مصر باشد می تواند از برگ در قافیه بیت اولش بهره بگیرد و اگر در قافیه رنگ

      اما امروز این من (ت) را که خواندم قصد کردم جبران مافات کنم و تلافی مقد نیمه کاره زندان را این جا سر این شعر درآرم.

      دزدیده از فالی ،کمی اسرار ،این( من(
      بَردار خواهد شد ،شبی انگار ،این (من)
      بیچاره( من) ،محبوسِ یک تعبیر خواب است
      اینبار خواهد شد ،دمی بیدار ،این( من)
      در انتظاری ،چشم های (من) به جمعه است
      یکبار خواهد شد ،ولی زوار ،این( من)
      گفتند به (من)، مختارِ مختاری در این جبر
      هر بار خواهد شد، کمی مختار، این( من)
      نامحرمی حک کرده دیشب ذهنِ( من) را
      اَسرار خواهد شد، ولی ستار ،این( من)
      من )بوسه ای را خرج یک عالم نموده
      انگار خواهد شد، لبی بیمار، این (من)
      خالی شده از یاد مردم، تختِ این شهر
      هوش دار !خواهد شد ،شهی سرشار، این ( من)

      مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع
      آهنگی است که شاهرخ در دریای رجز برای این غزل انتخاب کرده.
      اختلاط ردیف (این من) با تری آهنگ شعر و بهره گیری از قافیه ای ساده و محکم توانسته شاهرخ را با ثبات تر کند.
      انتقال مفاهیم ذهنی نوپردازی که شاید تعداد آثار کلاسیکش که من از آن ها خبر دارم هنوز به عدد انگشتان یک دست هم نرسیده در مطلع غزل چندان استوار خودنمایی می کند که انگار یک صوفی یا (همان عارف خودمان) البته از نوع تراز اولش دارد از آموخته های خانقاهی اش در محضر پیری درس پس می دهد.
      ولی در حقیقت نه عارفی در کار است و نه پیری ونه خانقاهی برای مراسم خلعت پوشیدن.
      این باطن نهان و سویدای درون هر شاهرخ متفکری است که تنها خلعت نظم بر تن کرده و دلربایی می کند.
      هنر به نظم در آوردن کلمات با هدایت عصاره درونی سال هاست که توفیقش اثبات شده و البته تمایزش نسبت به نثرهای بی آهنگ ناموفق تر.
      البته این امتیاز بالقوه در هر بطنی نهان است و طبعی لطیف و سرکش و قوی می خواهد تا بالفعل شود و این نکته ی تمایز دیگری است برای شعرایی که کلاسیک سرا نیستند بلکه کارآزموده در این راهند.
      اما مطلع را که زیر و رو کنی
      دزدیده از فالی ،کمی اسرار ،این( من(
      بَردار خواهد شد ،شبی انگار ،این (من)
      تلمیحاتی می یابی به ظرافت که یاد حلاجت می اندازد. سرقت اسرار نهانی از فال جاودانی و گلاویزی با داری که خفگی اش هدیه ای است تا نامی را پرآوزه و ماندگار کند.
      شاهر در نهادش این را می داند، هرچند تا قبل از این که پیگیر سپیدهایش بودم تا هماهنگی سوژه یابی و بیانش را جایی مچ گیری کنم ولی هیچگاه هماهنگی ای که این شعر با تمام پیچیدگی هایش داشت را از زبان شاهرخ درنیافته بودم.
      شاهرخ در ادامه ابیات با گویش ریتمیک البته این نو و تازه اش سعی کرده برون ریزی اسرار سویدایش را پیگیری کند.
      انتخاب ترکیب های حبس در تعبیر خواب و همراهی بیداری در مصرع بعدی تصویر ذهنی واضحی از تعابیر صوفیان معتقد به وحدت وجود را از نو برای مخاطبش بازسازی می کند.
      شاهرخ در بیت سوم سعی دارد با زیارت جمعه آمیخته ای از ذهنت متصوفانه خود را رنگ و بوی مذهبی دهد تا پوششی موجه برای درونیاتش داشته باشد.
      در بیت چهارم
      گفتند به (من)، مختارِ مختاری در این جبر
      هر بار خواهد شد، کمی مختار، این( من)
      انگار شاهرخ دچار ایراد تایپی شده و " گفتی به من را " " گفتند " درج کرده که اضافه وزنش در رکن ابتدایی زبان مخاطب را سنگین می کند. هرچند در این جا هم شاهرخ زیرکانه واقعیت پذیرش مسئله جبر را با اختیار گره می زند ولی نگاه واضحش به پذیرش اختیاری ذره ذره جبر را می توان به پای اقتضای سنش و بالارفتن آن و پختگی اش نوشت.
      بیت پنجم شاهرخ که شاید هک را حک نوشته باشد هم قابل توجه است. که شاهرخ در هر دو صورت نوشتن فاتح این بیت است و حک در ذهن با هک کردن امروزه را می توان همسنگ فرض کرد و قدرت پوشیدن سرار شاعر در مصرع دوم بیت پنجم می تواند تاییدی بر این مطلب باشد.
      اما در بیت ششم
      من )بوسه ای را خرج یک عالم نموده
      انگار خواهد شد، لبی بیمار، این (من)
      اقتفایی مرموزانه را از بیت معروف " من به خال لبت ای دوست ... " در ذهن مخاطب تداعی می کند که حامل پیامی است که با واگیری جنس چینی این روزها و تطابقش با شرایطی که سال هاست بر سرمان می رود را می توان در ارتباط دانست.
      اما مقطع شعر که اشاره به اریکه ای خالی و پتانسیل پیدایش سلطانی پر خواهد بود را می توان یکی از موذی گری های دیگر ذهن پوشش دار شاهرخ دانست.
      سرفه امانم را بریده پس اجازه می خواهم برای مرخصی
      البته امیدوارم با خواندن این نقدک گرفتار واگیری که روزهاست با آن دست و پنجه نرم می کنم نشده باشید.
      عزت زیاد
      وحید سلیمی بنی 23 اسفند 98
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۳۴
      سلام
      چقدر خوشحال شدم از اینکه برنده نقد استادم وحید سلیمی شدم
      یاد حساد ت هام افتادم به شهر های مهدی صادقی مود ..وقتیکه شما زیرشان نقد مینوشتید....نمیدانم اقای صادقی کجان......
      استاد عزیزم
      زیر غزل ناقابلم دنیایی از فهم دیدم و غزل ی دیگر که کاستی های من را پوشانده بود...هنر است این گونه وقت گذاشتن و بی منت موشکافی کردن یک اثر را
      تمام مواردی که فرمودین انجام خواهد شد و به دیده ی منت پذیرا خواهم بود
      کاش در شعر زندان نقدتان کامل میشد و من انرا نگاه میداشتم
      حضورتان و درک زیبایتان از شعر خیالم را برای ادامه ی مسیر راحت کرد.
      باز هم ممنون و امید وارم اگر کسالتی از این ویروس جدید دارید جدی نباشد و سریع خوب شوید...منت بر سرم گذاشتید.
      استراحت....عدم خود درمانی......مایعات زیاد.....مراقبت از اطرافیان
      ارسال پاسخ
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۳۶
      سلام فریاد عزیز...شعر جدیدتان چقدر فریاد داشت....عالی بود
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۱۱:۰۴
      درود آقای سلیمی عزیز خندانک
      دلتنگتون بودیم
      خوشحالم باز هم توفیق خوندن نظرات ارزشمند موشکافانه ی شما رو داشتم اون هم درباره ی شعر زیبای استاد عزیزمون آقای شفیعی  خندانک
      حضورتون در سایت انرژی بخش و پرباره همواره  خندانک
      به امید سلامتی شما و تموم ساکنین زمین  خندانک
      همیشه باشید خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۱۱:۰۵
      سلام استاد
      لطف دارید
      ارادت داریم
      وحید سلیمی بنی
      وحید سلیمی بنی
      چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۹۸ ۰۷:۵۹
      شاهرخ خان عزیز
      ممنونم که به فکرم هستید
      البته از قدیم گفته اند بادمجان بم آفت ندارد
      هنوز خیال مرخصی از خدمت شما و بقیه دوستان عزیز رو ندارم خندانک

      جناب استاد زارع عزیز
      ممنونم از حضورتان
      امیدوارم باز هم بتوانم در حضور شما بزرگواران قلم بزنم
      خندانک خندانک خندانک
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶:۵۹
      درود ها استاد
      بسیار زیبا بود
      همیشه اشعارتان زیبا و خواندنی است عالی بود
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۰۳
      سلام
      زیبا و عالی بداهه های شماست که همیشه زینت بخش اشعار دوستان است
      افرین به حضور سبزتان
      ارسال پاسخ
      حمید رفیعی راد (کوروش)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۴۱
      درود شاهرخ خان خندانک
      دمت گرم خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۰۴
      دوست خوب من
      ممنون از شما
      و چقدر کم شعر میگذارید
      ارسال پاسخ
      صابرخوشبین صفت
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۳۴
      درودها
      خدمت شاعر دوست
      جناب استاد شفیعی عزیز
      شاعر بااحساس و توانا
      که باز هم از قلم توانایش شعری خواندیم .
      زنده باشی دوست
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۰۸
      سلام
      افتخارم است دیدن شما
      بی ریا و ارام و دوست داشتنی
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۲۹
      دزدیده از فالی ،کمی اسرار ،این( من)
      بَردار خواهد شد ،شبی انگار ،این (من)
      سلام استاد خندانک
      عالی... عالی خندانک خندانک خندانک
      انصافاً تموم ابیات زیبا و تفکربرانگیزه خندانک
      ممنون بخاطر به اشتراک گذاشتن این اثر فاخر خندانک
      همیشه باشید خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۰۲
      سلام استاد عزیزم
      اخایار دارید و بنده نوازی میکنید
      ممنونم از اینکه وقتتان را در صفحه ی ناقابلم خرج میکنید
      ارسال پاسخ
      امیر مسعود شفیق
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۲:۴۶
      درود .......................
      به زیبایی و بهترین نوع ممکن
      پیغام شعر رسا و گویاست
      دمت گرم ادیب گرانقدر . خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۰۹
      سلام
      خوش امدید دوست من
      و ممنون بابت لطفتان
      ترانه ماندگار
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۱۰
      خندانک خندانک خندانک
      عالی بود استاد . خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۱۳
      سلام بانو ماندگار
      ممنون از حضورتان
      ارسال پاسخ
      مسعود میناآباد  مسعود م
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۲۴
      سلام

      عرض ادب استاد شاهرخ عزیز.
      هرچند دیر دیر ....
      اما هر بار
      جبران مافات
      عالی عالی دوست من ، مرحبا . خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۶:۳۶
      سلام استاد عزیز
      بسیار ممنون از شما
      سپاس از وقت عزیزتان
      ارسال پاسخ
      ایمان اسماعیلی (راجی)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۲۴
      درود جناب شاهرخ
      مانا باشید به مهر
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۶:۳۶
      سلام دوست عزیزم
      خوش امدی
      ارسال پاسخ
      فروغ فرشیدفر
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۴۲
      سلام ودرود جناب شاهرخ گرامی🌹
      شعر زیبا وبسیار پرمحتوایی بود.
      مثل همه شعرهای شما.
      زنده باشید و روزگارتون پراز مهر.

      🌹🌹🌹🌹
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۶:۳۸
      سلام
      ممنون از شما و نظر لطف شما و وقتی که گذاشتید
      ارسال پاسخ
      فریبا غضنفری  (آرام)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۱:۱۶
      سلام و درود

      زیبا و پر از حرف بود🌹🌹

      ببخشید فقط در بیت پنجم منظورتون هک بود ؟
      اینجا کمی به ابهام خوردم
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۶:۴۱
      سلام
      اول
      که چقدر خوشحالم از زیارت شما و چقدر نیستید...
      دوم
      واقعا شرمنده از اشتباهم بله هک کردن است. و جالب است که ده بار متن ان را چک کردم.
      سوم
      چرا دیگه شعر نمی فرستید
      به هر حال خیلی خوب است که هستید

      ارسال پاسخ
      فریبا غضنفری  (آرام)
      فریبا غضنفری (آرام)
      شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۲:۲۶
      سلام بر شعر توانمند و خوش قریحه

      وقتی بعد از مدتها وارد سایت شدم از دیدن چهره ی آشنای فعالی چون شما احساس غربت از من دور شد.

      ممنون که شما همچنان هستید و باعث امید میشوید.


      سپاس بسیار از لطف شما.

      باز عذر می خوام بابت جسارتم. 🙏🙏



      خواهرانه بگویم بعد از پرکشیدن پدرم همه ی احساس، فکر و زندگیم دستخوش تغییر شد. درین مدت توان نوشتن حتا یک کلمه را نداشتم و هنوز هم ندارم ولی تا آنجا که توانستم کتاب خواندم و خواندم و می خوانم که خودش دنیاییست.

      شاید باز خواندن اشعار دلنشین و خوش ذوق شما وشاعرانی مانند شما شور نوشتن را در من براتگیزد.


      الان ازینکه باز میتونم خط سیر احساس و تفکر شما عزیزان رو بخونم بشدت خوشحالم و لذت می برم. همیشه بسرایید 🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۴۸
      خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۴۸
      سلام
      چقدر ناراحت کننده بود
      تسلیت من را هم بپذیرید
      امیدوارن روحشان شاد شاد در کنار بزرگان ارام بگیرد......
      ارسال پاسخ
      فریبا غضنفری  (آرام)
      فریبا غضنفری (آرام)
      پنجشنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۰۹
      زنده باشید
      بی نهایت قدردانم

      از خدا می خوام عزیزانتون رو برای شما و شما رو برای عزیزانتون حفظ کنه 🙏🙏🙏🌹🌹🌹🌹🌹
      مینا مرادی(ققنوس)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۱:۱۸
      از دین و دنیا گر جدا شد جان و. قلبم
      گستاخ شد هر واژه از این درد کم کم
      گر سوختم با شعله های داغ وحشی
      گر ریخت خون از دیده ام با درد و. ماتم
      گر دیده ام هر روز دیده رنچ بسبار
      گر مرده ایم از قحطی ی یک ذره مرهم
      گر سوژه ی اخبار صد کشور شدیم. و
      ای کاش میشد معجزه اری فراهم

      درود شاعر گرامی استاد بزرگوار
      بداهه ای تقدیم به شعر زیبایتان
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۶:۴۳
      سلام
      ممنون بابت شعر زیبایتان
      ......اعجاز
      یعنی جبر در قبول کردن یک موصوع
      .......
      خیلی ممنون از وقت عزیزتان
      علی مزینانی عسکری
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۰۸:۵۳
      سلام و عرض ادب
      بازهم غزلی ناب و به تمام از شما شاعر گرانقدر جناب شفیعی عزیز خواندم
      دستمریزاد
      خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۲۳
      سلام
      بسیار ممنون بابت وقت عزیزتان و بزرگواریتان
      ارسال پاسخ
      مهتاب ایزدسرشت (مه)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۱۰:۴۹
      خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۲۲
      سلام بانو
      خیلی ممنون از بنده نوازیتان
      ارسال پاسخ
      امیر علی علیزاده ( الف سکوت)
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۱۲:۲۹
      درود بر حس زیبای شما خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۲۱
      دوست خوبم

      خیلی خوشحالم از حضور شما
      ارسال پاسخ
      نسرین حسینی
      پنجشنبه ۲۲ اسفند ۱۳۹۸ ۱۵:۱۴
      این من زیبایی قلم زدید

      درودها برشما استاد شفیعی عزیز

      رقص قلمتان ماندگار

      خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۲۱
      سلام
      استادم....بانو حسینی
      چقدر خوشحال میشوم وقتیکه قدم رنجه میکنید در صفحه ی ناقابلم
      ارسال پاسخ
      سیده نسترن طالب زاده
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۳۵


      اجازه بدهید حال که دوستان باب نقد را گشودند ،از کنار اندیشه ی برتر این سروده بیتفاوت عبور نکنیم
      پرتفکر و البته چندلایه بود ..
      یک عاشقانه ی بالاقوه ..و یک فیلسوفانه ی غنی ..
      در این اثر )من( ی که شاعر بر آن تاکید دارد
      احتمالا منی دکارتیست، و با منی که در صنعت سینما و ادبیات مدرن امروز رایج شده، تمایز قابل توجه بر مبانی پراگماتیسم دارد ..
      ما گاها منی داریم مبتنی بر
       خودانگاره ها بر اساس اصل روانشناختی اعتماد به نفس،
      ، لذا ما نمیتوانیم به عنوان یک اصالت در علم فلسفه آنرا بسط دهیم و المان مرتفع عقلانی قرارش دهم ....من در سرایش پیشرو با توجه به مفهوم غنی و تجمیعی ابیات ،من صرفا خودانگاره نمیتواند باشد،
      و فکتی از نوع استنتاج منطقی دران قابل رویتست
       جناب مهندس شفیعی گرامی گاه من در واقع نوعی شهود عقلی میتواند باشد..
        از طرفی،نگاه دکارتی معتقد است که،من آنگاه که فاعلست ،وجود دارد و این «وجودداشتن» تنها زمانی یقینی است که من آگاه باشم ،،لذا  ضابطه ای را در  «من می اندیشم پس هستم»  به عنوان نخستین اصل فلسفه ی دکارتی به مخاطب منتقل میکند..
      البته ،،
      ما میتوانیم برای رسیدن به نوعی یقین   آنچه را که کمترین شکی درباره اش داشت از دایره ی تصور و تفکرش خارج کنیم..
      ، در علوم تجربی، ما جبرا باید به این نوع نگرش دست یابیم
      ، وانگهی در تقابل با الهیون، این تفکر و تعقل یک پیشدستی بر شکاکان است نه یک متد برای دستیابی، و اساسا وقتی  ما در مسیر شک به نقطه ی واگرد می رسیم
      ، در بازگشت همه چیز را از نو بنا می خواهیم کرد، لذا در فیلد عملکردی من می اندیشم ، پس هستم ..
      وقتی شاعر چنین منی را متصور میشود ،که در شعر پیشرو تشریح میشود ..
      او از من برتر سخن گفته،
         و از علم و جهان بینی خاص برخورداراست سهم این من، به لحاظ جایگاه علمی و فلسفی، دربعد اندیشه ی  انسان مشخص ،از اهمیت بسیار برخورداراست ..
      بسیاری،این من مصور را به سرایه و نگارش خودشان تزریق میکنند،
      داعیه داران اینگونه من، بیشتر افراد متوسط التحصیل، شبه روشنفکران یا شبه متفکران هستند
       به جرات عرض میکنم ،هرگز در قلم نویسندگان، متفکران و شاعران بزرگ و جدی جملات این چنینی رانده نشده است- هر وقت هم صحبتی به میان آورده اند به امانت از دکارت نقل به مضمون کرده اند-
       من هایی که از دیدگاه سطحی فلسفی نشات میگیرد
      و   با داعیه طرفداران شان  ،دغدغه ای را بیان نمی کند و اغلب هم   ازجنس تقلید هست
      باید دید مهمترین دلیل آن طرح این سوال است وزن این افراد با استناد به "من   "دربعد  اندیشه ای  چقدر است؟  این من ها چه سهمی در دانش و فرهنگ دارند؟
      اساسا شاعر ارجمند ما در راه تولید محتوای ادبی و یا در فیلد کاری و تحقیقاتی و نظام اندیشه گانی خود، به یک من برتر دست پیدا کنیم،،
      منی که اندیشه ی فیلترشده ی ما بر فکت فلسفی صحیح را در مسیر مطلوب کانالیزه میکند، حتما عنایت دارید که
      من های تقلیدی  برجستگی گفتمانی را ندارند، لذا مرکز ثقلی به رویکرد و اندیشه و علم ما نخواهد داد
      ما بازگفتار یک منی را میخواهیم که، نه تنها در قید دگماتیسم و فشیسم و.. گرفتار نباشد، رهایی بخش باشد
      من انسانی، یک من پالوده و ریشه دار و عمیق، که در پشت آن برهان های استدلالی و حتی عاطفی قرار گرفته و محتوای ادبیات و قلم ما را از سطوح عادی گفتمان بالاتر خواهد برد ..
      سخن در خصوص شعر جناب عالی بسیارست ..
      درود و هزاران درود
      خندانک


      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۰:۴۷
      سلام
      خیلی خیلی ممنون بابت توضیحات جامع و کامل شما
      من....
      به وجود امدنش و صحبت و سکوتش دقیقا نقطه مقابل منیتی است که پس از بدنیا امدن در انسان رشد میکند
      یعنی همانطور که فرمودید بسیار متفاوت است با چیزی که میبینیم
      در حال حاضر متاسفانه منیت بر من غلبه کرده
      کیست در دیده که از دیده برون مینگرد....
      واقعا اگر یک لحظه چشم ها ببندیم میبینیم کسی به ما زل زده اون کس کیه...از چه جنسی است ...تفاوتش با روح چیست ...چرا همیشه ثابت است شاید .......خیلی جای بحث دارد
      چقدر خوشحال شدم که نوشتید کاش تیک نقد میزدید که دوستان دیگر هم نوشته های زیبای شما را بخوانند
      ارسال پاسخ
      طوبی آهنگران
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۴۵
      سلام علی بود مخسوسن نقد و برسی شعر
      اگر دنیا را بخشند به احساس هنوزم کم بود در جمع احساس
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۰:۳۴
      با سلام
      و احترام
      بسیار ممنون از وقت عزیزتان
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      جمعه ۲۳ اسفند ۱۳۹۸ ۱۶:۳۹
      هربار شعر پربارتونو خوندم... پربارتر دیدم خندانک

      حیف است مرا به دست ناکس بدهید
      تحویل شغال و گرگ و کرکس بدهید
      در جنگل تاریک زمان گم شده ام
      ای ثانیه ها مرا به من پس بدهید... (م. فریاد)
      سودابه حسن پور(کرشمه)
      دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۸:۰۹
      درود.
      زیبا و خواندنی بود.
      خندانک خندانک خندانک
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      دوشنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۴۳
      سلام.
      ممنون از تشریف فرمایی شما
      ارسال پاسخ
      لیلا امریاس(پریسا)
      سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۸ ۰۲:۰۱
      درود بر استاد گرامی
      بسیار زیبا
      خندانک
      بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۶:۱۹
      با سلام و درود بیکران
      بسیار عالی
      جشن نوروز باستانی و جمشیدی را با تندرستی و شاد کامی و شاد دلی و شاد اندیشی و شاد نوشی ، به شما و خانواده ی گرامی تان تهنیت می گویم و امیدوارم سالی سرشار از بهروزی و مهرورزی و پیروزی داشته باشیم ❤️🌹❤️
      علیرضا آهن جان کمالی
      پنجشنبه ۱۴ فروردين ۱۳۹۹ ۱۷:۱۹
      هزاران درود 🌹🌹🌹زیبا بود
      محمد علی سلیمانی مقدم
      پنجشنبه ۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۳:۴۳
      درود بر شما دوست ادیب
      🌷⚘🌷
      زینب بویری (خزان)
      سه شنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۲۰
      درودبرشمابزرگوار
      بسیارزیباست خندانک خندانک
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۱۸:۰۱
      سلام

      سه بار شعر شما رو خوندم ولی آخر متوجه نشدم چی گفتین
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۰۷
      دوست خوبم
      احتمالا اشکال از تفاوت سنی مونه.....ولی به هر حال شرمنده اگه وقتتان را در سه بار خواندن گرفتم
      صحبت از ...من....است
      کسی که درونمان است ولی از ما جداست.....یه چیزی قوی تر از روح.....جوهره ی روح
      ارسال پاسخ
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      مجتبی شفیعی (شاهرخ)
      چهارشنبه ۲۱ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۱۲
      استاد عزیزم پژواره......سلام
      ممنون بابت حضور پر برکتتان و وقت عزیزتان........
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      3