یا علی
وقتی که ، پس ازهُشیاری ،
مستی به سراغم آمد
مغزم با بِدرودی ،
سوی هیچستان رفت
به او گفتم : آری تو برو،
یک مزاحم بودی
در پناهِ حق ، یا علی
وقتی ، پس ازدل داری ،
بی دلی ، به سویم آمد
دلم با بدرودی ،
سوی هوایی شدن اش رفت
به او گفتم : آری ، تو هم برو،
گرچه مُراحم بودی
در پناه حق ، یا علی
وقتی پس از بیداری ،
خوابی که شباهت داشت با خلسه ،
به سویم آمد
دیدگانم با بدرودی ،
سوی چشم چرانیِ جهانی از زیبائی ،
باهم رفتند
گفتم : آری ، شما هم بروید ،
گرچه رفیقِ دائمی ، باهم بودیم
در پناه حق ، یا علی
وقتی آن سه یار،
که همچون ، سه تفنگدار بودند
از درونِ من بگریختند ،
فقط یک جسمی ماند ،
بدونِ مغز و ، دل و دیده
بهترین حال که شیطان ،
از کسی ، با دیده اش دیده
ابلیس که آمد ،
انسانیت هم جیغ کشان ،
به شتاب ، به آنها پیوست ،
با آنها رفت
زبان ،
این تُخسِ پُر ازگناه و ایمان ،
اما سرِجایش مانده بود
ماندنی که، بدونِ دغدغه ،
ولی سرشاراز لقلقه بود
ناشی از یک عادت !
به دهان چرخید و گفت :
بسم الله
اهرمن جن بود ، جن تر شد و ،
جان و تنِ من ،
بسم الله
بعد ازآن بسم الله ،
روحم ازخلسه پرید ،
دست به زانوانِ خود گرفت وبرخاست و گفت :
یاعلی
وقتی که بوی عطرِ الله ،
با نامِ ولّی اش علی آمیخت ،
معطرشد ،
همه حوالیِ جان وتنم ،
همه آن مسافران برگشتند ،
به مصفاکده ی جان و تنم
ازدیدنِ شادی ام ، که پُر ز خنده بود ،
باهم گفتند : این جن زده را باش چه تغییر کرده ،
یا علی !
اتفاقاً روزِ میلادِ مولامان علی بود
کاش بودید و ز نزدیک، می دیدید همه را ،
که چه جشنی شده بود
مغزم درسماعی می چرخید و می گفت :
یاعلی
دلِ بازیگوشِ من ،
دُورم می گردید و می گفت :
یا علی
چشمانم ، زل زده بود ،
به کتابتِ علی
انسانیت ام ، خیره مانده بود ،
به عدالتِ علی
پس از آن جشن ، به آنها گفتم :
پس ازآن دیوانگی ،
حضورتان ، از کف رفت
عشقِ الله با عودتتان ،
باز آمد
حال که شکرِانه ی الله ،
راحتی به جسم وروحم ،
دگر باز آمد ،
دوست دارم برَوَم کمی بخوابم ،
شُکرمیکنم الله را ،
که همه نادانی و بی عشقی ،
از کف ام رفت
همه باهم گفتند : آری تو برو ،
گرچه نسبت به ما ناسپاس بودی !
درپناه حق ، یا علی
بهمن بیدقی 98/12/16
عیدتان مبارک
شاد باشید