سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سمفونی عناصر چهارگانه

        شعری از

        فروغ حاجیان(فروغ)

        از دفتر تو را از دور میشناسم نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۱۵ شماره ثبت ۸۲۲۹۷
          بازدید : ۳۲۹   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        سمفونی عناصر چهارگانه
        از آسمان بپرس
        گریه چیست؟!
        او می داند وقتی ابرهای عاصی
        و وحشی
        برای زمین دست به یکی می کنند 
        و گریه را
        مهمان تاروپود آن.
        وقتی رقص بی امان آنها دل 
        زمین را می برد
        و صاعقه ضرب آهنگ این 
        جدال می شود
        شاید شیفته ی زمین شدند
        و دستشان به او
        نمی رسد
        فلک گاهی شاهد 
        سمفونی عناصر خودی می شود
        به تشویق او
        باد می رقصد 
        زمین خنده می کند
        ابر گریه سرازیر کرده  ز سر
        شوق او می چکد
        قطره های شوق
        خنده با ذوق آتش به اختیارست
        زمین همه را 
        به حیرت دعوت می کند.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ ۲۰:۱۷
        بسیار زیبا بود خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۰۳:۳۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدعلی جعفریان(عاشق)
        شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ ۱۱:۴۴
        سلام

        زیباست

        به ما سری بزنید

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۰۳:۳۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        شنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۸ ۱۳:۲۷
        درود شاعربانو خندانک
        از آسمان بپرس
        گریه چیست
        او می داند...
        خندانک خندانک خندانک
        سپیداری بلند و راز آلود
        شعری رها که مثل قایقی بی سرنشین، افکار و احساسات شاعر رو در دریایی متلاطم این سو و آنسو میبره... بی انکه احساس یا اندیشه ای رو به خواننده ی شعر تحمیل کنه...
        درود و آفرین بر شما شاعربانوی هنرمند خندانک
        برو فریاد! دل بر آب و آتش زن که باد هجر
        به خاکم چون گُلی آرد نیاید در مشامم خوش
        ممنون بخاطر شعر زیباتون... که درواقع یه تابلوی نقاشی بود خندانک
        هر متهمی فکر وکیل است به جز عشق!
        هر قاتل محکوم، ذلیل است به جز عشق!
        در هر قدم از گردش منظومه ی تقدیر
        هر حادثه محتاج دلیل است به جز عشق!... (م. فریاد)

        شاد باشید خندانک
        مسعود میناآباد  مسعود م
        مسعود میناآباد مسعود م
        يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۰۳:۳۱
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود میناآباد  مسعود م
        يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۰۳:۳۱
        سلام :

        عمری است که سر زیر پر و بال نهاده
        این مرغ ستمدیده و این کوه بلا دل

        پنهان کنمش در قفس سینه ام ، اما
        در کوچه و بازار شد انگشت نما دل

        دِق کرده ام از دستِ دلِ دِقَ زده ی خود
        خواهم که بمیریم ازاین دق من و یا دل.....(( مسعود م
        بسیار بسیار زیباست
        درود بر شمابانوی گرامی ............ خندانک
        بهمن بیدقی
        يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۱۰:۱۱
        زمین همه را
        به حیرت دعوت می کند.
        با سلام وعرض ادب و احترام
        زیبا بود و دوست داشتنی
        خندانک خندانک خندانک
        سمیرا_خوشرو
        يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۱۹:۳۸
        درودتان مهربانم
        بسیارزیبا
        🌹🌹🌹🌹
        💕💕💕💕💕💕
        زهرا مددی
        يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ ۲۳:۰۶
        زیبا بود خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4