يکشنبه ۲۷ آبان
برف شعری از بهجت آقائی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۵:۰۴ شماره ثبت ۸۲۲۲۸
بازدید : ۴۶۹ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب بهجت آقائی
|
به درختان پیر کوچه
فرصت تکاندن سیب ها را ندادی
گفتی برمیگردی
نام کوچکمان را روی
یک درخت دیگر مینویسی
که عمرش بیشتر به دنیا باشد
و آنقدر
منتظر شکوفه ها خواهی ماند
تا روی پای من
خواب پرندگانی را ببینی
که تا هر کجای آسمان بروند
آخرش به خانه برمیگردند
به خودم قول دادم
تا سرمای سال بعد که
نمی آیی
به تو کمتر فکر کنم
سرم را کردم زیر برف
آنقدر خواب تو را دیدم تا
کبک ها عاشقت شدند
فکرت جوانه زد روی زمین
و سال که نو شد
میدانستم برمیگردی
آمدی
دیدم بال هایت را جا گذاشتی
و اندازه درختی که
منتظرش بودیم
از دستان تو بیشتر بوده است
گفتم
اما برای من هنوز
همین که تو حتی بگویی:
"سیب"
زیباتری!
و
هنوز میتوانم
از خواب های زیادی
برایت بگویم
بدون درخت
بدون شکوفه
بدون آشیانه
گفتی اما
نمیتوانی پرنده ای باشی
وبا آسمانی که در جیب هایت
گذاشته ای
برای همیشه
به خانه بازگردی
گفتی زمستان
به درازا کشیده و
پیش از آنکه بخواهی
نام مرا
به خاطر بیاوری
نسل تمام درختان عاشق
منقرض میشود
|
نقدها و نظرات
|
خیلی خیلی ممنونم...لطف شماست😊🍀 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر احساس بود