شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر روح انگیز امیدی فرح
آخرین اشعار ناب روح انگیز امیدی فرح
|
آرامِ جانم
نمی شود به ترک عادتِ
عشقت دست بزنم .
عشقم
که تقدیری نداشتم ،
به جز در بدری .
در هوایت ، روز و شب
در آسمان دلت پر و بال می زد .
این بینوا دلم.
خسته ز دست روزگار دلم .
چقدر خودش را به در و دیوار می کوبد
این دو ر افتاده ز بام دلبرش .
نمی شود
به ترک عادتِ عشقت دست بزنم .
بارها دنیا محکومم کرد ،
اما
نشد که نشد .
جان داد و
اما راضی به فسخ این پیمانِ
دلدادگی و وفاداری
ابدا نشد .
جز به خیال و نگاه ی عاشقانه و
دلبری های شبانه ات
درمان که نشد،
دردهایی ریش تر ، بیشتر
به تاول گذشته هم اضافه تر شد.
عشق است دیگر
درد و درمان یکجاست
درمان در دستی ست
که دردش را باید به جان بخرید .
نخری
آسان دادی این درد شیرینِ
گران را ز دست .
درد
پیمان
وفا
درمان یعنی او
.
اگر توانستی دستت را
بدون انگشتانت تصور کردی
یعنی باید بتوانی
عشق را بدون درد تحمل کنی .
که آن هوسِ زود گذر است .
که خاکستری رنگ و
دل آزار و بی معناست .
گندیده تر ز تعفن ِ مردار است .
عشق
خوشبو ترین گل دنیاست
که هر دم می دهدت آواز
که گوش بدهید
به دلنوازترین ساز ِ عشقمان پایدار .
که عالم گوش می دهد
به نغمه ی این ساز و آواز .
به باورِ بی نیازترین احتیاج
که دستم پر در آورده
ز پروازهای راز و نیاز
عشق خداداد.
نوشته ی - روح انگیز ( فرح ) امیدی
شیراز
1398 / 12/13
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.