يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب فرید امیدی
|
باز صدایت کردم نام آرام کننده ات را
میسپارم به باد باز بوسه هايم را
تو بمان دم پنجره ی صبحگاه باز
بوسه ام را با بوسه برگشت بزن باز
منتظرم در آن بام همیشگی آغوشت
دگر باره مثل هر روز منتظر خورشید
معبودم باز بزرگی اش را نمایان میکند
بزرگترین بزرگی اش؛عشق را نمایان میکند
عشق گل ها به خورشید که آن هنگام سر باز میکنند
عشق پاک گل ها که در حضور ماه چشم به زمین دوخته اند
آن طرف تر آواز خوش نسیم پرندگان
عشق دو کبوتر در کنار هم،پرسه زنان
قلبم باز هوای تو و آغوشت را کرده
هوای چشمانت هوای خنده هايت را کرده
نازنينم عشق تو بیمه ی عمر من است
بودنت آرامش روح و این قلب من است
من و تو از پیش تعیین شده ی خداییم
بدان بزرگی عشقمان را که تایید شده ی همانیم
یادم آن فنجان چای دم کرده ی دستان تو
آن سحر گاه ها که می آمدم به سوی تو
خواب را بر خود حرام میکردم وقتی نبودی
صدای پایت که می آمد تو همه ی من میشدی
قلبم صدای پایت را که میشنید آرام ميگرفت
آرام آرام سمت تو این مرد آرام میگرفت
هنگام ورودت مرا به آغوشت چه زیبا صحنه ای بود
لب هايم را به نوازش وجودت چه غزل استعاره ای بود
بی هوا میرسد وقت شروع دوباره ی روز دگر
روز را شروع میکنم با یادت باز مثل هر روز دگر
بر تن میکنم همان پیرهن نوازش چشمان تو
میپوشم آن بافت دوخته ی دستان تو
باز مثل هر روز به امیدت پروردگارم
شوق نفس کشیدن در هواي عشق آن نگارم.
#فرید
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و درود فراوان و سپاس | |
|
عرض سلام جناب انصاری درود و عرض ادب | |
|
درود استاد موسوی ممنون | |
|
سلام و درود. زیبا بود | |
|
عرض سلام خدمت استاد عسکری سپاس فراوان | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است