سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 15 خرداد 1404
  • قيام خونين 15 خرداد، 1342 هـ ش
  • زنداني شدن حضرت امام خميني -ره- به دست مأموران ستم شاهي پهلوي، 1342 هـ ش
9 ذو الحجة 1446
  • روز عرفه - روز نيايش
Thursday 5 Jun 2025
  • روز جهاني محيط زيست

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

هر جا که هستید همان جا نقطه آغاز است،تلاش بیشتر امروز،سازنده فردای متفاوت شماست. آندرو متیوس

پنجشنبه ۱۵ خرداد

غروب دلتنگی

شعری از

محمود گندم کار وحید

از دفتر چشمه ماه نوع شعر نیمائی

ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۸ ۰۷:۲۹ شماره ثبت ۸۰۶۵۰
  بازدید : ۷۷۴   |    نظرات : ۲

رنگ شــعــر
رنگ زمینه
دفاتر شعر محمود گندم کار وحید

غروب دلتنگی
در غروبی خسته و دلتنگ
خسته از دنیای پرآشوب و پرنیرنگ
نا امید از مردمان آن مردگان زنده و دلسنگ
دور گشتم از هیاهوی و نظر ها چند فرسنگی
تار ذهنم بی نشان از یاد آهنگی
تابجویم ریشه هایی از نژاد کهنه فرهنگی
در میان گورهای ساکت و سنگی
روی آوردم به شهرمرده ها
گورهای سرد روی تپه ها
آن شکاران اجل آن خفتگان ساکت و خاموش
رهگذارانی که شد تصویرشان محو و فراموش
در لحد باسنگ و خاک تیره گردیدند هم آغوش
قرنها در خواب و از جام اجل مدهوش
تک سوارانی که در خاک زمان اینک نهان گشتند
جسم فرسودند و روحی جاودان گشتند
ناگهان کردم تجسم در خیالم آن سواران را
مردمان مهنه در دشت خراسان را
نیک سالارانی که می گفتند یاران را
تابپیمایند کوه و صخره و دشت و بیابان را
ره سپارند سوی کوهستان و دشت لاله زار وبافت کرمان را
پهلوانانخفته در خاتم
 درجوار یک چناری سبز
درخیالم جمله میبینم کنون آن روزگاران را
جاودانان ان دلاورهای مهنی نام
آن دلیران پلنگ اندام
آن نژاد جنگجوی مهربان پیشه
در کمین دزد همچون شیر در بیشه
قرنها بگذشت و اینک این نژاد
سخت میکوبند دائم تیشه بر ریشه
بی خبر از فکر و اندیشه
جاودان باشند مردانی که میگفتند
آن دلیرانی که بین خاکها خفتند
حرفشان این بود هرلحظه دمادم:
تاکه باشد عالم و آدم
باید انسانیت و صلح وصفا و دوستی ها در میان باشد
چتر وحدت بین مان در آسمان باشد
 وگر دنیا چنین یا آنچنان باشد
آنچه میخواهیم آن باشد
ولی افسوس
که اینک آن شعار و شعر و اندرز از میان رفته
و جای همصدایی فتنه ها در فکرشان خفته
و صدها درد بر دلهای آشفته
هزاران حرف ناگفته
بماند تا که روزی نسل نو زان خواب اشفته
شوند بیدار و نقشی نو در اندازند
و شهر دوستی و یکصدایی وتلاش و عشق را سازند 31فروردین 78
۱
اشتراک گذاری این شعر

نقدها و نظرات
عباسعلی استکی(چشمه)
شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۸ ۰۹:۴۱
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک خندانک خندانک
مسعود میناآباد ( مسعود م )
دوشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۸ ۰۲:۵۸
سلام :

درود بر شما گرامی شاعر
-------------------------------------- خندانک
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


ارسال پیام خصوصی

نقد و آموزش

نظرات

مشاعره

سید مرتضی سیدی

زهی رفیق که با چون تو سروبالاییست ااا که از خدای بر او نعمتی و آلاییست اااا وجود مبارکتان هم معرفت و صدق و صفا ست
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

جوابت می دهم از جان اا سلامی بی طمع هرچند می دانم اا که پنداری در این دنیای پر تزویر و پر دوز و کلک اا گاهی سلامی گر کسی گوید اا سلام گرگ را ماند اا که دندانهای تیزش را اا قفای پرده ی گفتار مهرآمیز خود مستور می دارد اا شاگردی می کنم عزیز
سید مرتضی سیدی

تویی که بر سرِ خوبانِ کشوری چون تاج ااا سِزَد اگر همه ی دلبران دَهَندَت باج اااا سلام و عرض ارادت استاد مهدوی عزیز التماس دعا ااا ج
غلامرضا مهدوی (مهدوی)

مرحبا آجرک اللهبزرگا مردا اااا نیست در دست تو جز نسخه ی حاجات و برات
سید مرتضی سیدی

تو بخشیدی روان و عقل و ایمان ااا وگرنه ما همان مشتی غباریم ااا تو با ما روز و شب در خلوت و ما ااا شب و روزی به غفلت می گذاریم ااا نگویم خدمت آوردیم و طاعت ااا که از تقصیر خدمت شرمساریم ااا مباد آن روز کز درگاه لطفت ااا به دست ناامیدی سر بخاریم ااا خداوندا به لطفت با صلاح آر ااا که مسکین و پریشان روزگاریم

کاربران اشتراک دار

محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
1