زندان

درود استاد عزیز
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود

مادر برایم نذرِ لالایی بکن امشب
تقدیرِ نیل ،اینبار از دامان تو بُردم.
من از تمامِ ناصحانِ شهر ممنونم
اما سر انجام ،
خنجر از هم بَندیان خوردم......
.......................................................................................................................شاهرخ



سلام و درود

سلام استاد شفیعی عزیز
عجب شعری! لایه لایه و عمیق
بارها خوندمش از صبح
و هربار چیز تازه ای دیدم
تموم بندها زیباست
جز بندی که پشت واژه هاست

مانده ایم ،اینجا کسی یادش نمیاید
پروانه ها عاشق تریند یا که کرکس ها.
بر مغز های مردمم خنجر تَتو کردند
این وحشیان خیره سر، کشتند همه کس را


اینجا
سرزمین آغوشهای آلوده ست
جایی که عشق
آغاز تنهایی ست
جایی که گلها بوی غم دارند
و دستها دشنه می کارند
شاعران، اینجا
به جای دفتر شعر
دسته چک دارند
و پیام عشق، اینجا
پیامکهای تکراریست
فرهاد، اینجا
شیرین فروشی می کند
می خرد
می فروشد
به حراج می گذارد
و مجنون
هر شب در آغوش لیلایی ست
اینجا
سرزمین آغوش های آلوده ست
جایی که باران
زرد می کند خاک را
و بهار
می پژمرد تاک را...
من از سرزمین آغوشهای آلوده بیزارم
خیال رفتن
به ناکجا دارم...(م. فریاد)

زنده باشید

سلام به استاد عزیز و دوست خوبم.
اقا دیروز حسابی درگیر کوتاه هایتان بودم.
بعضی هاش خیلی عمق بود.
چقدر جالب بود
...
این شعر ان شعری نبو که میخواستم زیر شعرتان قرار دهم به دلایلی که نخواستم زیر شعرتان کامنت بدی باشد برایتان نگذاشتم . چون شعر من کمی از چارچوب خارج بود و ترسیدم که صفحه ی شما خدشه دار شود
حضور شما و بودنتان همیشه برایم اثر مثبت دارد
و واقعا جای خیلی از دوستان خالیست
حضورتان همی

سلام ودرودهاااا بر استاد گرانقدر
دروتان احسنت بسیار زیبا وقشنگ سروده اید
موفق وموید باشید ودرپناه حق باخانواده آمین
قلبت پراز نورخدا باشه ان شاءالله
دلت شاد

سلام و عرض ادب
به راستی ناب و زیبا و ستودنی سروده اید بزرگوار
دستمریزاد

سلام بزرگوار... عالی سروده اید ....دست مریزاد.....زلال احساستان ماندگار..... لذت بردم

درود بر شما

سلام ودرود..
جناب شفیعی عزیز🌹
شعر بسیار زیبایی خواندم ولذت بردم.
"من ازتمام ناصحان شهر ممنونم....
اما سرانجام خنجر ازهم بندیان خوردم!"
👏👏👏🌹🌹🌹🌹🌹

درود بر شما استاد شفیعی عزیز و گرامی
بسیار عالی
قلم زرینتان نویسا

سلام ودرودتان جناب شفیعی
بسیار زیبا ومتین وناب
خیلی لذت بردم
بنده هم با آقای زارع در خوانش شعرهاتون همسو هستم
ودر آخر بازهم آفرینش این شعر زیبا را بهتون تبریک میگم

درود بر شما بزرگوار

یک نکته ی ریز رو میگم خدمتتون

"باید برم، اینجا خدا ،دیگر نمی اید"

شعر شما محاوره نبود پس "باید برم" به شعرتون ضربه میزنه

پیشنهاد میکنم بجاش از " من می روم " استفاده کنید

من می روم، اینجا خدا ،دیگر نمی اید....

افرین بر شما
حتما ....ممنون برای نکته ای که گفتید

سلام بر استاد بزرگوارم
صفحه ی شعر شما،کتابی است سرشار از معنی و مفهومی دقیق که ارزش بارها خواندن دارد .... مثل تمامی قلم نویس های زیبایتان
پایدار باشید و برقرار

باعرض سلام
شعرایت همیشه پر محتوا میباشد
درودبی پایان

عمق نگاهتان همیشه سبز

سلام
ممنون از وقتی که گذاشتید

سلام رفیق

نظر نوشتم و فک کنم ثبت نشده

شعری تمام قد تراژدی از زندگی درد...

کار خوب خوبست چه میشود راجع بهش جز خوبی گفت...

گفتند اگر شعری را فهمیدی غمگین میشوی
ولی اگر شعری را زیستی خواهی مرد حالا مایی که هر روز داریم میمیریم چه میکیشیم...

مخلصات

سلام
چه می شود گفت جز تحسین

سلام:
------------
ما، در شبی
دُردانه ی یک حادثه بودیم
فردا ولی، محکومِ دارِ کینه ای آبی.

ما از فریب دشتِ سر سبزی، شدیم آهو
ما بسته ایم بر اقتدای صبحِ خود ،خوابی.
--------------
شاعر گرانقدر استاد شاهرخ عزیز
از سروده ی اندیشمندانه تان سپاسگزارم
-------------------------------------------------------

سلام
ودرودی دوباره
.............
پشتِ غباری از چراغ شهر حیرانم
لعنت به تکرارِ درامِ وحشیِ رنگت.

قرمز ترین های جهان جمعند انگاری
اینجا، درون سومین بندِ پر از مرگت.

بسیار عالی-----------------------------------

درود شاعر ارجمند

درود بر شما!
🙏🌾🙏
اشعارتان را بنده خیلی دوست می دارم
🌷⚘🌷

درودبرشمابزرگوار
بسیارعالی وزیباقلم میزنید