« جوهر قدسي »
يار اگر درك نـبخشد به كس ادراك زِ كيست
هركه را درك نـبخشد به وي ادراك كه نيست
علم يارم نه به بي باكي و سركندگي است
مثل اين مردم سركنده و بي باك كه نيست
علم آن چون دُر و لعل است،چه در خاك و چه كوه
جوهر قدسي اس آن،مشت كف خاك كه نيست
مردِ دل زنده و هوشيار ، كند درك رهش
درك راهش كه بر اين مردم بي درك كه نيست
غافل از خود مشويد ، اين همه افكار بشر
عبث2 و بيهوده و بي اثر از درك كه نيست
آدم سالـم و دانـا و توانـا به هنـر
گركه دركش زِخودس،شايق درمرگ كه نيست
علـم اشيـاء قديمـي همه از يار منـس
منشأش علم همانس، گردش افلاك كه نيست
مُرده اس خاك زمين ، يار منش زنده كند
اثر لطف وي اس ، اين اثر خاك كه نيست
دين كه برنامه پاكي است بـر افراد بشـر
غير برنامه دين ، يك نظري پاك كه نيست
هر گياهي به زمين رشد وي از دانه ي اوست
رشدش از دانه اصلي است،زِيك برگ كه نيست
بشـر اين راه تكامل به برت هست بـرو
نوبت امروز بُوَد ، در عقب مرگ كه نيست
سوي اين راه تكامل همه بايد بـرونـد
نـتوانند نَـرَوند ، اين گره3 ترك4 كه نيست
درد خود را همه كس در تك و پويس به دواش
هيچ كس درد خودش ،در اثر درك كه نيست
كار نيكو به چه صورت بُوَد اي جمع بشر
صورت كار نكو ، بي اثر از درك كه نيست
آدم از سختي عُضلت5،بري است از ره نيك
اينچنين سختي عُضلت، به ره نيك كه نيست
اي حسن شعر كه گفتي چه كلامي است ولي
حيف باشد ديگري را چو تواش درك كه نيست
٭٭٭
2- هرز- هزل 3- مشكل – عقد 4- معشوق – شجاع 5- بلا - مصيبت
سلام و سپاس بزرگوارم.انشالله شما سلامت باشید و استاد دهنوی در آرامش و رحمت الهی و دعاگوی خیر شما