جمعه ۲۵ آبان
ساحل شعری از مجید هوشیار
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۸ ۲۲:۲۱ شماره ثبت ۸۰۱۹۲
بازدید : ۴۴۴ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب مجید هوشیار
|
صدایش می آمد
آسمان نعره می کشید
دوردست ها در پشت ابری
کسی جامانده بود
انگار در گوش دریا فریاد میزد
تا دریا اورا بیاد بیاورد
موجها می آمدند, از سفری دور
پشت در پشت هم
و چشم های ساحل را روشن می کردند
هدیه ای می آوردند و هدیه ای میبردند
مثال میهمانانی ناخوانده
بی هیچ دعوتی
باشوق می آمدند و اندکی بعد با ناامیدی میرفتند
میهمان هایی که خسته از سفری دراز می آمدند
در دل عشقی نهفته را می آوردند
ودرگوش ساحل زمزمه میکردند
اما گویی ساحل جایی برای ماندن نبود
برای ماندن سکون لازم بود
و سکون ,مرگ موجها بود
سکون موج،تقدیرش مرداب است....
م.ه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و جالب بود