يکشنبه ۴ آذر
نه دی شعری از مصطفی رضائی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۸ دی ۱۳۹۸ ۲۰:۳۰ شماره ثبت ۸۰۰۸۹
بازدید : ۳۱۹ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب مصطفی رضائی
|
فردا نه است از دی و نه ماه رفته سال
روزی نکو به اهل خرد، روز عشق و حال
روزی که جمله ملائک به صف شدند
نظاره گر شوند به کاری چنان محال
آمد خدای در وسط و دست ها بشست
حور و ملک ز حیرت او بسته دست و بال
پیش آورید کاسه ی آب و خمیر کرد
خاکش ز عرش و خمیرش همه حلال
از روح خود دمید در آن و نگاه کرد
شادی و عشق ریخت به دوران چه لایزال
من بودم آن خمیر که ایزد درست کرد
من آمدم جهان ز نسب خوب و با کمال
اهریمن این کرامت حق را چو نیک دید
عمرش به ته رسید و فرارید چون غزال
اهل زمین همه مشغول عیش و نوش
از طالعی نوشت خداوند با جلال
می نوش و دف بکوب که دوران عشق شد
فرصت که جور گشت و دمی یافتی مجال
من مصطفی مرید به یاران و دوستان
این شعر آمدست به خواب و همی خیال
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.