سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        درخت سیب

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۸ ۲۱:۵۴ شماره ثبت ۷۹۶۶۹
          بازدید : ۶۳۸   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

         درخت سیب
         
         گذرِ دل به دِهی بی پسر و مرد افتاد
         پرسید که چرا ، همگی دختر و یا خانومند ؟
         چشم من برکسی ازجنس ذکورنیفتاد
         
         دختری بود که می رفت ، از او پرسید دل
         دخترک انگار، سینه اش بد تنگ بود ،
         باز کرد سفره ی بس تا شده ی خونین دل
         
         گفت : نازی صفتان برما هجوم آوردند
         پسران ومردان تا دیدند، بس شجاعانه هرآنچه به دفاعی بیحد،
         آن بدرد می خورد، همه را آوردند
         
         جنگ بی حدی شد، نازی صفتان لشکر شیطان بودند
         لشکرعشق به اندازه ی مردانِ همین ده بودند
         
         در دفاعی زیبا ، همه شان کشته شدند
         لشکرِدون به هجومی بس سخت، وارد تک تک خانه ها شدند
         
         دنبال مردان همگی میگشتند ، مردی نیافتند درون آنها ،
         خودشان هم همه نامرد بودند
         هرچه داشتیم همه با خود بردند ، همه مشغول به غارت بودند
         
         سربازکثیفی دیدم ، سوی من کرد نظر
         چند سرباز به همراهش بود ، تا که آمد مرا آزاردهد ،
         کاری با او کردند ، تا همیشه ازجهان بست نظر
         
         من شنیدم که به هم میگفتند :
         به امر پیشوا : فقط تارومار شود جنس ذکور
         گفته بودش هردوچشم هرخیانت‌پیشه را ، زود بگردانید کور
         
         خط قرمز این بود ، همه نامردیِ قلب خود را ،
         به همین راهِ درست ، آرام و قرار می دادند
         آنهمه کشتار وسنگدلی به این غیرتِ پاک ، تسکین میدادند
         
         درهرحال ، رفتند همگی ازاین ده ،
         ماند چشمانی که سیل اشک بود
         یک عالمه دل که ، همگی پرخون بود
         
         پیشنهادی کردم ، گفتم این اشکها وخونها ، مقدس است همه ،
         جمع کنید آنرا ، بریزید درون شیشه
         آن شهیدان همگی را بردیم ، ما به روی تپه ،
         زمین را ما کندیم، با بیل وکلنگ وتیشه
         
         همه را دوشادوش خواباندیم
         و به خاکی بس سرد ، همه را پوشاندیم
         
         آن درخت سیب را ، روی آن تپه  تو هم می بینی ؟
         ما به عشق آن عزیزان به نشانی ازعشق ، نهالش کاشتیم
         ما به جبران غیوریِ همه، اینک یک تمثال عشقی داشتیم
         
         من به آنها گفتم : جهت آبدهی به آن نهال ،
         به اواشک و خون دل را میدهیم
         ما به واقع ، هرچه را که بهرما مانده ، به آنها میدهیم
         
         این دوسطلی که به دستان من است ،
         این مقدس ترین داشته های ماست ، من به آنجا میبرم
         گفت دل : بگذار کمکت کنم به آنجا ببرم
         
         تا رسیدند آنجا، دخترک اورا گفت : ای دل نزدیک بیا ،
         تو هم یک سیب بخور، ببین یک معجزه است
         دید همه شان خون رنگ است
         سیبی ازدرخت زیبا را کند ،
         دید به یُمن اشکها، چقدرهم آبدارست
         مدتی بود که دلشوره غریبی داشت دل
         تا که خورد آن سیب را ، دلشوره اش آرام گرفت ،
         جنسِ سیب بود ازعشق
         
         ازهمان لحظه که او آن ثمرِعشق را خورد ،
         عشق ومعرفت، ایثاروخلوص، یاری به همه ، همه دنیایش بود
         واقعا هم راست میگفت دخترک ، آن درخت ، معجزه بود
         
         بهمن بیدقی 98/9/23
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ ۱۶:۵۱
        درود بزرگوار خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۵۵
        سلام برشما
        سپاسگزارم از شما دوست بزرگوارم که همیشه مشوقم هستید
        ممنونم
        ارسال پاسخ
        محمد خسروبیگی
        پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ۱۱:۲۲
        دروو جناب بیدقی
        خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        پنجشنبه ۲۸ آذر ۱۳۹۸ ۱۸:۲۴
        باسلام وعرض احترام
        سپاسگزارم از شما بزرگوار
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3