جلوی یک کافه فست فود ایستاده بود م
و بعد بی اختیار به نرخ ساندویچ ها خیره شدم یک ساندویچ معمولی با یک شیشه آب 24000 تومان ..............
یعنی سفره ای با 4 ساندویچ برای یک خانواده ی کوچک 4 نفره 96000 تومان البته بدون صبحانه و شام بدون خرج ایاب ذهاب ومیوه و تنقلات و خرج لباس و کفش و دارو و وسایل شستشو..ووووو.
در ذهنم محاسبه کردم حدودماهی دو میلیون و هفتصد هزار تومان.؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!.........
آقای رئیس جمهور آیا می دانی آیا خبر داری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ و یا ...
پدر همین خانواده ماشین ندارد که غصه ی سه برابر شدن نرخ بنزین را بخورد حتی یک دو چرخه
و حتی یک خانه ی اجاره ای و نه تلویزیون کوچکی برای شنیدن اخبار روز
و نه یخچالی برای نگهداری مواد غذایی ونه حتی وسایل اولیه ای برای پخت و پز
اما از این هیچ ها خیلی دارد و نمیداند هیچ هایش را بر کدام آسمان سوار کند یا در سوراخی بچپاند
خنده دار است یا گریه دار ؟انگار او فقط لبریز از هیچ است
کار میکند تا خانواده اش زنده بمانند و دیگران زندگیشان هر روز پر رونق تر شودسهم دیگران هیچ ربطی به او ندارد.
سهم او فقط کاراست ..............سهم بعضی ها فقط هیچ است
.باید خدا را شکر کند که سایه اش بر سر خانواده اش هست
باید شکر کند که ماهیانه دو و نیم میلیون تومان حقوق میگیرد بالاخره بیکار نیست.
اما نمیداند چگونه شکر کند کجا سجاده اش را پهن کند که غصبی نباشد
خیلی بیشتر از آنچه که فکر کنید از این خانواده های خوشبخت زیر سقف آسمان این شهرها هستند
آن ها هرگز اجازه ندارند حتا خواب همان ساندویچ معمولی را ببینند
ساندویچ ها حتا اگر معمولی باشند برایشان یک رویای بزرگ است................
او یک ایرانی است و ایران یک کشور زرخیز و بسیار ثروتمند است کشوری با قدمت هزاران ساله
کشوری که نباید حتی یک نفر فقیر داشته باشد .
اکرم بهرامچی
بجا و زیبا بود
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد