دوشنبه ۵ آذر
|
دفاتر شعر محمد حسن زاده چلچله
آخرین اشعار ناب محمد حسن زاده چلچله
|
ما همه شاعر ما همه تنها
ما همه شاعر
ما همه تنها
همدم ما شعرست
یک کاغذ و خودکار
ای کاش شجاع بودیم
با خود روراست بودیم
غم را که پایان نیست
ای کاش که شاد بودیم
ای کاش به جای شعر
در دست یارِدل
یک جام شراب بودیم
یک جام شرابِ سِحر
ما شاعران هستیم
یک لشگر از غم ها
ای کاش کنارِ هم
از غم جدا بودیم
می خوانیم از عاشق
می خوانیم از دوری
اما چه دوریم ما
از عشق و مهجوری
در خواب و بیداری
تنهایِ تنهائیم
با اینهمه غم ها
بیهوده خوشحالیم
ما را نوائی نیست
در کوچه یِ دنیا
دنیایِ ما رویاست
رویایی بی دنیا
ای کاش که شعرِ ما
بود حرفِ قلبِ ما
حرفی پر از آتش
چون هومِ زرتشت ها
ایکاش که شعرِ ما
پیوند دل ها بود
دور از حیا و شرم
آغوش و گرما بود
دریاب تو ای شاعر
مفهومِ بودن را
مفهوم بودن نیست
دنیایی از غم ها
شاعر اگر شعری
از غم سرودی تو
دانم که تنهائی
در اوجِ غم ها تو
ما هم چو تو در غم
درمانده و تنها
آخر بگو جز ما
گیرد که دستِ ما
شاعر اگر ترسی
از دادنِ قلبت
مردم که واویلا
دنیا چه بدبخت است
تا کِی فرو رفتن
در اوجِ تنهائی
تا کی سرودن ها
از عشقِ رویایی
وقتست که شرمت را
ریزی در آتشدان
از هیمه یِ شرمت
آتش شوی در باد
رویایِ ما دریاست
دریا ولی تنهاست
صد دفتر از دریا
کردیم سیاه با شعر
اما دریغ از یک
شیرجه در آن موجا
پُر ترس و پُر شرمیم
از حرفِ دل گفتن
عادت به چتر داریم
ما زیرِ باران ها
دنیا کنار ماست
تنها و بی رویا
رویایِ ما اما
بالایِ آن ابراست
چندیست که یک فرصت
دادند من و ما را
تا یک نفس گیریم
در اوجِ مردن ها
اما چو برق و باد
رفته همین فرصت
گشتیم چو سنگی سرد
خاموش و بی فردا
تا کِی سرودن ها
در اوجِ تنهائی
چشمانِ من در راه
چشمانِ تو در راه
تا کِی دو چشمِ ما
در راه بماند باز ؟؟؟
وقت است که شاعرها
باهم صف آرائیم
دستان ما در دست
هم درد هم باشیم
هم سایه باشیم ما
هم آفتاب باشیم
محمد حسن زاده چلچله
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.