سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        کودتا

        شعری از

        محمد پازوکی

        از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۸ ۱۹:۱۷ شماره ثبت ۷۸۹۹۳
          بازدید : ۳۴۲   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد پازوکی

        دوش در کوچه ی باران زده ی چشمانم
        کودتا کرد غزالی و گرفتارم کرد
        دست آورد و درِ سینه ی تنگم بگشود
        دل برآورد و دگر باره جگر دارم کرد
         
        صبح از خواب و خیالِ شبِ دوشین جستم
        دیدم از کوچه و باران خبری نیست که نیست
        نه دلِ تنگ و غزال و نه رسن بود اما
        دگر از آن لبِ خندان اثری نیست که نیست
         
        سر نهادم به خیابان، همه جا همهمه بود
        همه دیوانه و کم عقل و پریشان بودند
        می گرفتند همه فاصله از هم کم و بیش
        بیشتر از همه از عشق گریزان بودند
         
        در غروبی که در آن وسعتِ تنهایی بود
        باز چشمانِ من خسته به باران خو کرد
        آسمان تیره شد از ابر و دلِ ماه گرفت
        باز بی حوصله گی دستِ دلم را رو کرد
         
        من به چشمان غزالی که گرفتارم کرد
        سخت محتاجم و انگار کمی بد حالم
        قصد دارم که به مجنون بنویسم چونم
        شاید او درک کند حالتِ این افعالم
         
        مثلِ آن کس که شد انگشت نما در جایی
        شده ام مضحکه ی عالم و آدم اینجا
        بچه ای میزندم سنگ و به من میخندد
        دور باید شد از این جمعیتِ بی پروا
         
        بند از بندِ دلم پاره شد آنگاه شد
        صیدِ صیادِ دگر آنکه به دامش بودم
        قصد دارم که به مجنون بنویسم این بار
        همچو او عاشق و دیوانه و دردآلودم
         
        آبان 98- البرز - فردیس
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸ ۲۳:۱۰
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        م فریاد(محمدرضا زارع)
        يکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸ ۰۱:۴۳
        درود آقای پازوکی گرامی خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خوش آهنگ و دلنشین خندانک
        جسارتاً فک کنم در سطر اول بند آخر(م) از قلم افتاده: شد(م)
        شاد باشید خندانک
        محمد پازوکی
        محمد پازوکی
        پنجشنبه ۷ آذر ۱۳۹۸ ۰۸:۰۳
        درود بر شما جناب زارع عزیز
        سپاس از توجه و نگاه پرمهرتان .
        در مصرع اولِ بند آخر کلمه «که» جا مانده و درستِ آن چنین است:
        بند از بندِ دلم پاره شد آنگاه که شد...
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        يکشنبه ۳ آذر ۱۳۹۸ ۲۲:۱۱
        بسیاااار عالی
        مانا باشید استاد
        علی مزینانی عسکری
        دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۰۲
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین سروده اید ... دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک
        فروغ فرشیدفر
        دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۸ ۱۴:۲۵
        به به . ... لذت بردم جناب پازوکی
        قلمتان سبز خندانک خندانک خندانک

        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3