شنبه ۳ آذر
|
دفاتر شعر کوروش فلاح نژاد (رِند)
آخرین اشعار ناب کوروش فلاح نژاد (رِند)
|
با همه آشفتگی های سردرگم عفونی ام
در بیخوابی هایم دردیست که میخرم به جان
تا سوی خورشید تازانم به شب نخواهم باخت
راهی ام تا رویش برگ در هیاهوی باران
.
که درخت تر از درختم پای کوه
لباسی دوخته ام
با پوست نیمه سوخته ی انسان
و سری سبز
با آینه هایی ژرف
ایستاده به تماشای جهان
.
در سرم تیمارستانی ست
با دیوارهای مخدوشِ دغدغه
قربانگاهی ست از حقیقت های زنده به گور
شکنجه گاهی ست از فریادهای رو به آسمان
.
با واژه هایی که نیست جمله می سازم
با بالهایی که نیست پرواز می کنم
مرفین به مرفین
زخمهایم رسیده به درد
بخیه به بخیه
پُرم از کاردهای رسیده به استخوان
.
تا تعبیر این کابوس شوم
هر شب از درد غارت شده
عقیم می شوم در فریادهای کبود
تا تکثیر شَوم در شعر های سیاه
که تنها یک قدم مانده به سپیده دمان
.
زمین نفس بکشد از مرگ بی مصرفان
دیوانه وار روی طناب دار می رقصم
شلیک می شوم در جوخه های اعدام
که زنده بماند این عشق تجاوز شده
نفرین به مردمان مرگ پرست
نفرین به این عقیم شدگان
.
با راهیان گم شده در برهوت مرگ
باز خواهم گشت
با زخمهای فرو رفته در روان
باز می گردم
تا نباشم آتشی بجا مانده از کاروان
.
سرمان بر تن مباد هرگز
قلبهای ما نزند دیگر
مارا اگر باشد غم نان
حرف شکم اگر حرف ما شد
در گرسنگی های ممتد
درد ما هم زمین هست هم زمان
.
دل به این جماعت هرزه نبند!
به این یونجه زار دلخوش مباش!
که بیشمارند نشخوارکنان
چه عشقی ست به وقت انتقام
آتش باید بود تا پخته گردند ابلهان
.
بیرون خزیده دیگر از کُنام خویش
بیرون کشیده دشنه ی آخته را از سینه
فرو کرده در غلاف تا بیخ
تا تشویش افکار تاریخ
من خواهم بود
سر سری از کنارم نرو
مرا تا آخر بخوان!
تا آخر
مرا بخوان!
کوروش فلاح نژاد / پاییز ۲۰۱۹
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.