دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر اصغر محمودی( مور )
آخرین اشعار ناب اصغر محمودی( مور )
|
یه فنجان چای شیرین
یه لقمه نون و گردو
یه سفره پهن ایوان
چه زیبا سحر و جادو
همواره عافیت بود به کنج خانه ی ما
برادر مهربان بود با خواهران زیبا
زمین یکباره لرزید
هزاران خواب ترسید
گلوی مادر شهر
به یکباره بترکید
صلات صبحگاهی نبود همراه مادر
کدامین سفره پهن است
در این گرداب محشر
دگر فنجان نمانده
کدامین نان و گردو
کدامین سفره ی پهن
کدامین سحر و جادو
برادر دشنه بر دست
کمر بر مرگ می بست
چنان فریاد و نعره
که گویی گرگ و بره
یکی شلاق می زد به دست خواهر خویش
یکی حراج می کرد به سان گله ی میش
دگر ایوان خانه ندارد سایه بر سر
دگر امنیتی نیست در این ویرانه گستر
هوای شهر تیره
هوای شهر خیره
ز سقفش مرگ ریزد
ز خاکش کفر و کینه
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
شاعربزرگوار
هزاران درود درود