سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        \ رفیق \

        شعری از

        بهاره کیانی قلعه سردی(بهار)

        از دفتر رُگا نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸ ۱۹:۲۳ شماره ثبت ۷۸۷۰۱
          بازدید : ۴۸۴   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهاره کیانی قلعه سردی(بهار)
        آخرین اشعار ناب بهاره کیانی قلعه سردی(بهار)

        من برای  بودنت  هر  دم  دعا  کردم  رفیق
        با تمام  عشق  نامت  را  صدا  کردم  رفیق
         
        رو به هر سو کرده‌ام  شاید تو را پیدا کنم
        من نگفتم عاشقم چون‌ که حیا کردم رفیق
         
        قبله‌ی خود کرده‌دل آن شرم چشمان تو را 
        با  نگاه  گرم  تو  خود  را  بنا  کردم  رفیق
         
        من   برای  بودنت  در  لحظه های   زندگی
        قلب‌خود را عاری از رنگ‌و ریا کردم  رفیق
         
        من  نمیدانم   که  دنبال  چه میگردی ولی
        باز خود را در تو وعشقت رها کردم رفیق
         
        روی  سرمای  دل و آن خاطرات  رفته‌مان
        باخیال عشق‌تو بر شیشه "ها" کردم رفیق
         
        ادعای  عشق  و مستی  در  مرام  ما  نبود
        عاشقی را  از تو و عالم  جدا  کردم  رفیق
         
        سهم‌من‌شدجای‌خالی‌وفقط‌یک قطعه‌عکس
        من‌که‌راغیر ازتو دراین‌سینه جاکردم رفیق؟
         
        فصل خوب آشنایی با مرا یادت که هست
        من به شوق  بهمن تو  کودتا  کردم  رفیق
         
        گفته بودم مرد  این  سنگینی غم  نیستم
        عهد بشکستی و من تنها وفا کردم  رفیق
         
        آه... تا پایان  شب  تنها  به  یاد  چشم تو
        گریه های  بی صدا  در  انزوا کردم  رفیق
         
        میدهم جان و تن و روحم به راه مذهبت
        چون برایت‌جان‌سپردن را روا کردم رفیق
         
        #بهاره_کیانی
        ۹۸/۷/۲۸
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4