حسن ازل
اسّ و اساس عالم هستی حسین است
هم ساغر و پیمانه مستی حسین است
روز ازل هستی به یمنش خلق گردید
پیمانه مستی به یمنش خلق گردید
پلکی زد و صد کهکشان اختر فشان شد
بر عالم هستی چو چشم خویش بگشود
عاشق جهانی را به عشق خویش فرمود
عالم همه ذره شد و ذرات خورشید
بر ذره ها وقتی نگاه او درخشید
سیاره ها حجاج و او شد خانه ی عشق
مستانِ مست باده ی پیمانه ی عشق
استارگان محو نگاه چشم مستش
داده تمام اختیار دل به دستش
چشمک زنان از شدت نور جمالش
هر یک به لب شعر تر وصف کمالش
هوهو کنان گیسو فشانده کهکشانها
ربّی هوالحق گو تمام آسمانها
جمله فقط یک نقطه ی خال لب او
محو تجلای دو زلف چون شبِ او
لب را گشود و شد تکلم در تکلم
خندید تا یکسر کند عالم تبسم
با واژه ی لعل لبش خلقِ الفبا
با الفِ و با آب و حیات آغاز با ،با
پیشانی او گستره ی عرش الهی
خطِّ غبارش رحمت فرشِ الهی
موی سیاهش آیه واللیلِ یخشی
خلقِ تمام ظلمتِ دیجور شبها
ابروی او دوکهکشان پیوسته با هم
اجزای هریک ! یک به یک دل بسته باهم
دو امتدادِ غرب و شرقِ آفرینش
دو مدِّ بسم الله و برق آفرینش
دو چشم دو خورشید-خورشیدِ جهانتاب-
کی می تواند آورد در پیش ِ آن، تاب
سیر نگاهش مثل طوفانی عظیم است
صور سرافیل است خود! عظم رمیم است
با هر نگاهش زندگی میگسترد او
صدها هزاران شعر ِ تر می پرورد او
با موج ِ اقیانوسی چشمان ِ مستش
داده خدا دلهای عالم را به دستش
قامت مگو! قد قامت ِ قامت سماوات
هر دل برای عشق او پر از علامات
دستش اجابت را میان خود گرفته
چون پیکری کو را چو جان ِ خود گرفته
از هیبتش حق، خلق کرده هیبتش را
با نام او داده به عالم دولتش را
انی انالله گو به باد ِجعد گیسوش
هوهو کنان درویش دل اندر تکاپوش
صافی دلان اندر سماع او دل افشان
بهرام و تیر و مشتری در جمع ایشان
حُسن ازل خود عاشق حُسن جمالش
ذبحا" عظیم است این اشارت از کمالش
صدها تجلـــّا کرده او در آفرینش
عشاق او از انبیاء در اوج بینش
گاه نماز آخرینش صف صف مأموم اویند
لاحول ... بالله گوهمه مغموم اویند
شاهد همه بر عهد ایثار الستش
بگرفته ششماهه مهی را روی دستش
تیر سه شعبه شد روان الله الله
سه مرتبه از حق عیان الله الله...
: کای عاشق شیدای من اوج شری بود
تو بایع سرباز و حقت مشتری بود
دادی تمامت را که دین من بماند
با خون تو دائم همه آیین بماند
اینک تو خود دین منی اشهدتُک ای عشق
مشتاق وصل تو منم پس کی کی ای عشق ؟
من می پسندم ! زان قتیل العبراتی
توکشتۀ عشق منی از من براتی
دوزخ کجا و باکی سوگ تو هیهات
اشکِ برای تو بود محکمتر آیات
واللیل ِ گیسوی تو اندر پیچ و تابست
والشمس روی ماهِ تو خود آفتابست!
انی اناالله گو توی در طور سینا
فاخلع تو گویی و آنگهی انا هدینا...
دو راه در پیش زمین بگشوده ای تو
یک راه تو: جنّت !همین بگشوده ای تو
نک عشقت خودبگوید چون بپایی
پایا اگر گردی تو هم از آن مایی
یا با حسین باش و ز وجه الله مانا
یا بی حسین!! هرگز چنین قصّه مخوانا
نک اربعین نک اربعین نک اربعین است
از مرتضی تا کربلا ! آیین همین است
دنیا دوباره کربلای خواهد! بیاید...
آنکه رهی از کربلا تا حق گشاید
نام حسین آید به رایت: یا لثارات
آنگه خدایی می شود جمله عبارات
از غرب تا شرق جهان عشق
در آفرینش جمله از خُرد و کلان عشق
یا مَن به عشق روی تو خلقِ سماوات
گیسوی تو بهر دلم دارِ مکافات
دار مکافاتست دنیای دل من
عشق است در هر دو دنیا حاصل من
دین منی دنیای من ای عشق آواز
من مرده ام عیسی دمم من را بیاغاز
من گندم ِ غفلت خورم ! گردیدم عاصی
آیینه ام را بستُر از گرد معاصی
آداب عشق و عاشقی ما را بیاموز
یارایی و عشق و هنر یارا بیاموز
تا از وجودت این گِلِ تیره شود دل
ما را رساند عاشقی در امن ساحل
آید همانکه طالب خون حسین است
از آل وحی و وارث بدر و حنین است
ز آغازخلقت وعده اش کشته معیّن
آیات انجیل و زبور از او مبیّن
آغازاصل زندگی روز ظهورش
روشن زمین گردد زلمعه لمعه نورش
عاشق که باشد؟ تا سُرآید از شمایان
لطف شهان جاریست دائم بر گدایان
محمدعلی جعفریان(عاشق).1398
بسیار زیبا و شورانگیز بود
در وصف سالار شهیدان
عالی
دستمریزاد