بارانی از ایده
در تمامیۀ هنرها ، اکثر آثار ، وجود ایده های ناب ، خالیست
اگرچه اکثرِ اجرای آن آثار ، بس زیبا و باقیست
مثالی میزنم : مکبث ، آن اثر هر چند قوی باشد ،
ولی در حد تمرین کردنِ کالجها ، خوبست ،
تا که یاد گیریم : یک کار قوی ، باید چگونه و چه سان باشد
ولی اجرای آن دربین مردم ، بدون ایده های نو ،
حاکی از یک ورشکستگیه افکاریست
طریقه ی سخن گفتن ، وَحتی ریزه کاریهای افکاری ،
قبل و بعد از انقلاب ( یعنی چهل سال ) یکسان نیست
چه توقع میتوان داشت ، که آثار کهن ،
آنهم اروپایی ، در این دوران ، پر از بیننده باشد ؟
جای ایده - جایگزین آن اثرهایی که نابست - همچنان خالیست
هنوز شنگول و منگول میشود اجرا ،
مگر یک ایده ای که جایگزین ، با این بزان باشد ،
واقعاً در مغزهامان نیست ؟
پس این مورد ( یعنی قحطی ایده ) سخت مشهودست
روح مردم ، ز تکرارمکررها ، دگر خسته ست ،
هردم تنوع دراثر خواهند
اگر کاری که تکراریست استقبال نشد ازآن ، چراها میشود آغاز
دلیلش درکلامی ختم میگردد ، و آن بیشتر، همان تکرارو تکرارست
ایده های نو که نیست اینجا ، دلیل آن شکست توست
اگرچه کسب ایده سخت دشوارست ، ولی باید بدانی که همین دشواری اندیشه و دیدن ،
ریزه کاری و قشنگی های کار توست
ماجراهای حسن کچل ، هنوز در صدر اخبارست
حسن مو کاشته ست ، یعنی در این سالها ، نمیدانی ؟
اگرچه بعدِ هر روزکه گذشت باید به یُمن روز نو ، بهتر شود احوال ما، اما برعکس است
حال و هوای روحها مان ، واقعاً خوب نیست ، چون تنوع نیست
لذا : بارانی از ایده ، برامان لازمست ،
تا جلب نماید کل دلها را ، که در رودِ هنر ، بس همچنان جاریست .
بهمن بیدقی 5/ 7/ 98
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود