کل کل با شیطان
گفته بودی از ره راست ، برمیگردانی ام
تو فقط گویی ، به اجبار نتوانی ... که برگردانی ام
همه آنها که دهند گوش به حرفت ، لق شده ایمانشان ، خودشان خواهند برگردند ز راه
همه آنها که مصمم مانده اند در راه حق ، گواهی میدهند این نکته را
گرطمع داری به مانندِ " گهگاهانِ عمرم " من روم سوی خطا
بچه بودم ، من نفهمیدم ... حالا بزرگ گشتم ، نمیخواهم روم سوی گناه
فرض کن یک عمر شنا کردیم در حوض گناه
ما خطا رفتیم راه خود ، بی تسلط بودی برما ،
اینک رهامان کن برو دنبال کارَت ، آخر اِی رب الگناه
معبدِ توبه که رودرروی ماست ، درهایش همیشه چارطاق بازست
میدَوَم آنجا ، اگر که میتوانی تو بگیر من را ، که گر وارد شوی آنجا پر از آبست
آب را هم که می دانی ، شعله های جنی ات را میکند خاموش
در آنصورت منم که گربه میگردم تو هم یک موش
ماجراهایی شنیدم از تو نابکار، ازت حالم بهم خورد، واقعاً پستی
شنیدم بهر قوم لوط ، اول خودت را به گناه بستی ، عجب بی غیرتی هستی
خجالت کش ، یعنی حسودی به منِ انسان ، کشانیدت به این پستی ؟
عجب رذلی ، عجب تو بی شرف هستی
پیاپی در گناه هستی تا منهم به گرداب گناه آری
کینه را همچون شتر هستی ، برای راندنم سوی گناه ، اول خودت را در گناه آری؟
پریان جملگی کردند سجده ، به روحِ نامیه جدم ، نفهمیدی بواقع خدا را سجده آوردند، دریکعالمه هستی؟
سجده نکردی به جهنم ، چرا هر دم برای منجلاب ساختن جلوی راه ما - سوی خدا - تو پاپِی هستی؟
مبدأ الآتش ! دست از من (سرورت) کش ، من بنا دارم دلت را و دماغت را بسوزانم
برای این هدف هم ، قراری با خدایم بسته ام تا خود بسان شاپرک در آتش عشقش بسوزانم
فرض کن بیراهه رفتم ، دوست داشتم ، دیگر اینک دوست ندارم ، توبه کردم
تو هزاران سال سن داری ، ز سن ات تو خجالت کش تو ای پیرمرد یا پیرزن(اینرا نمیدانم)
کاش تو هم مانند من ، به پیشگاه خداوند کریمم توبه میکردی
لعنتی ! غرور لعنتیت باقیست در تو وگرنه ، توهم مانند من ، بس توبه میکردی
یک عمر در عزا بودی چگونه : برگردانم اینها را ز راه حق ،
بازهم غصه بخور، کاش تو هم مانند ما مرگ را می چشیدی ، مزه میکردی
بیشترغصه بخورچونکه اینک ، ایمانم به یارم مثل یک کوهست
تو اگرباشی که نیستی ، ماکزیمم اندازه ات هم قد کوهانست
ندیدی مدتیست هرجا توهستی ، خیلی دورم از توی نامرد، نبینم دیگرتوباشی در راهم ، بحالِ جستجو
چونکه : با آب توبه دوش گرفتم من ، دگر نیستم گناهی را به جست و جو
اینهمه خواندی به گوش این و آن که بکُش ، اجحاف کن ، غارت بکن ، که چی؟
سیرنگشتی تو ز نفرت ، ز حسرت ، زمینه سازیه راه گناه ،آخر برای چی؟
تو که بی شرمی را خورده ای یک پارچ آب هم روش
لااقل شرمی بکن ازخالق خود، وَبرایش بازهم مثل قدیما(ولی اینباربی تکبرهای پَستت)به عبادت کوش
بهمن بیدقی98/7/30
بسیار زیبا و موثر بود
لعنت بر شیطان