يکشنبه ۲ دی
|
آخرین اشعار ناب آراز نامی
|
به هر زالو صفتی دوست مگوییم
به هر هرزه رویی بانو مگوییم
به هر نفس شهوانی عشق مگوییم
آن که نامش شد دوست/دل روح از آن اوست
پیوند دوستی خونی بُوَد/که هیچ کس از آن نگذرد
من نگویم به آن بی مایع فقیر/که نشان داد هست حقیر
خون میخورد پیوند را میدرد/آن زالو حرمت را میبرد
بانو حکم شد بر بزرگان/بر شیر زنان این زمان
آنان که روح را فدای یار کردند/به روح جسم دادن و خوشی را خیال کردند
آن شیطان انسان نما /آن گربه صفت بی حیا
اشوه ای از هرزگی کند/نامردان را مبحوت خود کند
در دیده او دارا وندار یکیست/او فقط بفکر هرزگیست
اول و آخر از عشق/از بطن تولد تا گور با عشق
منظور از عشق چیست/آیا عشق شهوت یکیست
عشق خدا آرامش بخشد/جوهره خدا،آزادی بخشد
خنده در دل،از آن عشق/روشنایی روح ،به کام عشق
نه عشق نیست آن حس زود گذر/عاشقی نیست این درد سر
آن حیوان درونت در زمان خاموش شود/تورا به اعماق تاریکی بَرَد
لبخند مصنوعی اسیرت کند/به غم واندوهی زنجیرت کند
فاصله بسیار است از زنده و زندگانی /بگو تو در حال،کدامی
آن که انس را انسان کند/معرفت است،معرفت همه را مرد کند
#آراز_نامی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.