” گلزار عشق ”
چشم انتظارت بوده ام ، از ره بیایی خوبِ من
ترسم ز شوق این وصال فرصت همه زائل شود
باد جدایی ها وزید ، دریای هجران مـــوج زد
کشتیِّ طوفان دیده از، یادِ تو بر ساحل شـود
دانم اگر در خواب هم ، بینم رخ ماهت کنون
هر دم به رویا میروم ، تا وصل تو حاصل شود
در خواب بودم آمدی ، رویای شیرینم شـدی
مستِ شراب عشق تو، بر خواب، بس مایل شود
پیمانِ عشقت بسته ام، ز اندوه و ماتم رسته ام
عهد و قرار عاشقــی ، بی تو همه باطل شود
جامِ جهانی جانِ من، هستی تویی جانان من
با تو گدایان مالک اند، بی تو مَلِک سائل شود
مجنون شود لیلای دل، بیرون کند او را زِ دل
آندم که مجنون لحظه ای،از یاد اوغافل شود
از در درآ ای نازنین، لختی تو در پیشم نشین
وقتیکه هستی گوییا، رحمت به دل نازل شود
در دفتر شعر و غزل ، تقریظِ زیبـا ثبت کن
فصلِ کتاب عاشقی ، با شرح تو کامل شـود
سر را بِنِه بر سینه ام ، ای دلبر دیرینـــه ام
با هرنفس ای ماهرو، مِهرت به دل داخل شود
“پیغمبری” گر عاشقی، عشق الهی برتر است
بر اوج شادی میرسد، هرکس به او واصل شود
گو شرمساری ها مکن ، ابراز بنما عاشقـــی
مگذاردر گلزار عشق،خجلت به تو حائل شود
بسيار زيبا و دلنشين بود
دستمريزاد