من شبی خاب تو را خاب تو را میدیدم
در همان خاب دو تعبیر از ان فهمیدم
رفتنی بود پرستوی مهاجر در خاب
ماندنی بود همان لانه که در دل چیدم
......
مثل یک جاده ی بی عابر مسدود شده
مثل شاگر عقب مانده ی مردود شده
مثل یک عابر بی مقصد و بی مبدا گنگ
رفتنم کند تر از مردن مسعود شده
......
مرگ یک رود ,زمانیست که مرداب شده
دیدنت خاطره ای تلخ در این خاب شده
هر زمان من به همین لانه ی دل نزدیکم
میشوی عکس نگاتیو سفید قاب شده
.....
من قدم میزدم اهسته که از خاب پرید
جسم بیچاره ی من از پس ان یار دوید
من به دنبال تو اما تو به دنبال شبی
گو چه خابی تو برایم دیده ای خاب
جدید
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.