دو سالی بعد عروسی کرد علی با یحر عصمت
تلاقی دو دریا شد به امر خالق وحدت
عطا فرمود خدا ار لطف به ایشان
حسن را با حسین لؤلؤ و مرجان
شروع فتنه ها شد جور و واجور
که تا سازند عرب را از خدا دور
ابوسفیان و آن قوم نگون بخت
بهمراهی چندین قوم سر سخت
هزاران مرد جنگی کار کشته
کَنند از بیخ نهال تازه رسته
با یک صد اسب و هفت صد اشتر
که تا نابود کنند قومی همه حر
مقابل سیصد و سیزده جوانمرد
یه چند تا بینشان هم بود نامرد
سه چهار تا اسب و چندتا اشتر
از امکانات سپاه آن یل حر
ولید هم رزم مولا حمزه عتبه
عبیده روبرو با گرگ شیبه
یدالله با یک ضربه کشت ولید را
پراند نیمی زسر عتبه قوی را
عبیده شیر یل هم رزم شیبه
نمود قطع پای آن بی شرم شیبه
ولی شمشیر زد بر پای عبیده
علی بنمود تمام ،جان داد شیبه
در این جنگ و قتال نا برابر
شدند هفتاد تن کشته ز دشمن
علی شیر خدا مولای قنبر
شکست از قوم کین هم دست و هم سر
به امر حق و لطف کردگاری
سه هزار فوج ملک آمد به یاری
سپاه کفر شد جمله فراری
شدند هفتاد اسیر با خفت و خواری
تمامی فاتح جنگ ها علی بود
اگر غیرش بگو آن کس که می بود؟
کجا بودند آن سه تای کم هوش
که گویند کشته باشند یک موش
چو آنان نا توان و پیر بودند
بنه پا یا که در آشپز خانه بودند
ولی هنگام تقسیم غنایم
صف اول بدند همیشه دائم
چه زحمت ها کشیدی ای علی جان
که باقی بماند دین و قرآن
سیه باد روی آن نامرد مردم
که نشناختند علی و کرده ره گم
فغان از پیروان جبت و طاغوت
که خر مهره گرفتند جای یاقوت
بسیار زیبا و موثر بود
دستمریزاد