پنجشنبه ۲۹ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
در یک شب سرد تا سپیده
بر صفحۀ دل به آب دیده
صد نقطه و خط ریز چیدم
تا صورتِ کودکی کشیدم
در قاب نگاه گرم فانوس
یک سلسله آرزوی محبوس
من بودم و ایده های آنی
یک عشق عجیب قهرمانی
من بودم و اشتیاق بازی
یک دولت ناب بی نیازی
من بودم و مهتاب و ستاره
یک کفش سیاه و پاره پاره
یک سینی و قاش هندوانه
یک حس نجیب کودکانه
من بودم و احساس رضایت
یک جفت نگاه بی شکایت
من بودم و خنده های خالی
یک کرسی کوچک زغالی
یک گربه و یک جوجۀ آزاد
یک اسب سفید و یک پریزاد
من بودم و دریای شجاعت
یک دشت بزرگ بی نهایت
یک دیو سیاه پای در گل
روباه حسود و شیر غافل
من بودم و لحظه های آبی
یک درخت تنهای گلابی
یک غول پلید وشوق کشتی
یک کیسه به جای کوله پشتی
من بودم و تیله های سنگی
یک جعبه پراز مداد رنگی
یک خانۀ گرم و مادر خوب
زنجیرۀ واژه های محبوب
من بودم و خوابهای سنگین
یک عالمه قصه های رنگین
یک حظ عمیق و گرمِ کشدار
تا دامنه های سرد هشدار
درآن شب سرد تا سپیده
احساس خوش به هم تنیده
من بودم و چلچراغ افسوس
یک سلسله خاطرات محبوس
یک راه دراز و روح خسته
صد حسرت و دستهای بسته
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام و عرض ارادت جناب استکی عزیز سپاسگزارتان هستم عید شما هم مبارک باشد انشااله | |
|
سلام و درود بر خانم یوسفی گرامی از توجه و ابراز بزرگواری سرکار صمیمانه تشکر می کنم پاینده باشید | |
|
سلام جناب طهماسبی عزیز ممنون لطف شماهستم عید شما هم مبارک | |
|
سلام و درود بر پریسا خانم گرامی پایدار باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خاطره انگیز بود
عیدتان مبارک