ماه و جمالش برند، رشک به چشمان تو
حال من آشفته از، زلف پریشان تو
من که دلم چون غزال، بود فراری ز عشق
پای فرارش شکست، ناوک مژگان تو
روح و روان شد پریش، مست نگاهت شدم
منظر چشمان من ، صورت مه سان تو
گشت دل من به بند ، در گره گیسوان
چونکه اسیرش نمود، عشق نگهبان تو
جان و تنم شد فدا ، در هوس بوسه ات
روز و شب این دل شده ، عاشق نالان تو
رفت ز دستم قرار،کار دلم دست گیر
تا که شوم بنده در ، حلقه دستان تو
سبز شد از شور عشق، شاخه سوزان دل
شکوفه زد تا که دید، نم نم باران تو
از می نوشین تو ،مست شب و روز، من
تا که گرفتم به ناز نرگس مستان تو
ساغر من پر شد از، باده رنگین عشق
گشت دلم روشن از ، پرتو یزدان تو
من که کنون اینچنین، عاشق و دلداده ام
باش تو شیرین و من ، خسرو دوران تو
باش و بمان تا ابد، نوگل بستان من
تا که شوم خرم از ، بوی بهاران تو
مژده عمر منی ، نور دو چشمان من
ماه و جمالش برند، رشک به چشمان تو
محسن خدادادزاده