سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 27 فروردين 1404
    18 شوال 1446
      Wednesday 16 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

        چهارشنبه ۲۷ فروردين

        بنواز

        شعری از

        محمدرضا دماوندی

        از دفتر بربام دل من نوع شعر شعرناب

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۰ فروردين ۱۳۹۸ ۱۰:۴۹ شماره ثبت ۷۲۷۳۱
          بازدید : ۷۴۹   |    نظرات : ۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدرضا دماوندی

        بیاور جرس خویش را 
        بنواز و شاد کن ما را 
        بنواز چو نوازنده 
        امشب را تا صبح بنواز چو نوازنده 
        بنواز که امشب وقت شادییست 
        بنواز که امشب وقت فراموشیست 
        ز این همه غم و غصه 
        بگذار فراموش کنیم این همه غم و غصه را 
        بیا و شاد باشیم امشب را 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        کبری یوسفی
        چهارشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۸ ۰۹:۰۵
        سلام بزرگوار
        هم وغم ازت دور باد
        بسیار زیبا سروده اید بجا بود
        موفق باشیدو درپناه خدا خندانک خندانک خندانک
        یدالله عوضپور    آصف
        چهارشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۸ ۱۴:۱۴
        جناب دماوندی عزیز
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        چهارشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۸ ۱۶:۴۴
        درودتان
        زیباااااا
        خندانک خندانک خندانک
        حسن  مصطفایی دهنوی
        سه شنبه ۲۷ فروردين ۱۳۹۸ ۰۷:۱۳
        درود جناب دماوندی
        بسیار زیبا سرود ه اید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        سید مرتضی سیدی

        مسحورِ چشمِ مستِ تو را شرابِ لعلِ لبت مگر دوا بکند
        آذر دخت

        روزگاریست که در میخانه خدمت میکنم ااا در لباس فقر کار اهل دولت میکنم
        سیده نسترن طالب زاده

        د ساربانا بار بگشا ز اشتران ااا شهر تبریزست و کوی دلستان ااا درودی دگربار سرکارخانم دکتر حسین زاده شهدخت ادب و عرفان و تعالی ااا اشعلری برگزیده از دیوان استاد بهار بود تقدیم حضور یازان و دوستات ااا دور است از ادب کمترین ااا طعنه و ایذا در محضر سروران عالی قدر ااا ژرف بود ابیات در نگاهم همین ااا با مهر بی مر
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        من متعجبم سلام بانو دکتر طالب زاده نمی دانم سلام و احوال پرستی تان بامن کجا و شعر طعنه دار زهرآگینِ فرومایه خواندن دوستان من یا من کجا ااا خب کدام یک را باور کنم ممنونم از فیض نصایح ملوکانه ی شما بانو واقعا نواختی مان آه و بدرود
        سیده نسترن طالب زاده

        ر مگیر از فرومایگان دوستان اااا که حنظل نکارند در بوستان اااا که ذات نکو آید از خانمان ااا چنان آب نیکو که از اسمان اااا درودتان بانوی معززنیمه شب بهارانه نیکوو بکام

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1