يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر حمیدرضا عاشوری (حامی)
آخرین اشعار ناب حمیدرضا عاشوری (حامی)
|
حالا که دیگه پیش من نیستی
ردی ازم توی دلت مونده
یا اینکه خیلی ساده این دوری
تموم خاطراتو سوزونده
این رابطه از اولش انگار
یه حس خیلی اتفاقی بود
برای من که عاشقت بودم
همیشه لبخند تو کافی بود
حالا که بارون میزنه هر بار
من بغضمو اهسته میشکونم
کجایه تنهاییمو پر کردی
دلیل این حسو نمیدونم
حالا که دیگه پیش من نیستی
میبینمت هرجایی که میرم
چه حس ناتمومیه دوریت
که این همه درگیر درگیرم
شاید دلت یجایی آرومه
که دیگه حالا خونه من نیست
زندگی خیلی سخته این روزا
وقتی سرت رو شونه من نیست
بی تو پر از تکرار تردیدم
با این که با عطرت هم آغوشم
حالا که دیگه پیش من نیستی
یه عمریه خاموشه خاموشم
حالا که بارون میزنه هر بار
من بغضمو اهسته میشکونم
کجایه تنهاییمو پر کردی
دلیل این حسو نمیدونم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.