دنیایِ ما جای سیاهی بود
چون قیمتِ جون مُفت و اَرزونه
هر چیز و فکرش رُ کنی جز جون
خیلی گرون و قیمتِ خونِ
بیکارتر از من تویی چونکه
الان نشستی پایِ این حرفام
لاطائلاتِ من همه پوچَن
من آب میشم مثلِ این بَرفام
دنبالِ اندرزی و پندی تو
شعرای من که بندِ تُنبونی ست
فک می کنی من عقل کُل هستم
نادونَم و حَرفام نادو نی ست
می بافم این ابیاتِ پوچَم رُ
یک تذکره دارم اَراجیف و ...
دنبالِ وحدت هستی و کثرت
شعرم شد از روشور یا لیف و ...
از خود زنی یا که خود آزاری
شاد و کمی سر به هوا هستم
ما زُخ هم از کارام دلگیره
در مکتبش رو به فنا هستم
سعدی بخون و اهلِ حافظ باش
از شعرِ دو زاریم چی میخوای
بالا می یارَم فکرِ پوچم رُ
اسهال نامه یا که قی میخوای
تو عاشقِ شیراز و شعراشی
عاشق به رُکناباد و گُل هاشی
من شاعر تهران و جوباشَم
این شهرِ سر تا پا شده لاشی
ابیاتِ من تا قَهقرا میره
اوج کمالاتم لجن ماله
آلوده میشه واژه تُو ذهنم
بَستم دَرِ این چاه و این گاله
رندانه و زیبا بود