يکشنبه ۴ آذر
|
دفاتر شعر صدرالدین انصاری زاده
آخرین اشعار ناب صدرالدین انصاری زاده
|
از پشت عبور پر مرارت گرما
تصاویر
تبصره بر می دارد
گرمای عشق دو خرس قطبی در دل زمستان بر خون واره ی کاشفی نیمه جان
از ماورای آب ها
فک ها به چه می اندیشند وقتی از ژرفای کام
بر هم تکیه می زنند؟!
می گویند
می گویندها از همین جا شروع شد
از استخوان فک
دندان های خرس دور گردن اسکیموها
اسکیموهایی که به کاشف می گفتند اما کاشف باور نمی کرد که سپیدار و سپیده و برف
گاه
دماغه ی دو کشتی مرگ می شوند
که پنجه بر قایقی تکه تکه
از تقویم
به یکدیگر زل زده اند
آیینه های ازلی هم بودیم وقتی غزل بر برگ ریزان پاییز کشیده می شد
اما
مسیر برف گرفته تر از
گیسوان سفید پایانی فاحش نداشت
او
که پروانه ی ذهنیت من از تو بود را
کاغذها خورده اند
و پیله کردن به سفیدی چشم ها
هر چند هنوز ادامه بزاید
ما از فهم تراژیک ریل دفترچه های دو خط انگلیسی نسبت به دوری از زبان مادری دست بر نمی داریم
از سمت راست حرکت کنید
خیابان این متن یک طرفه است
بزرگراهی که زبان را با دماغه ی زیبای دو تریلی بفهمیم کجاست؟!
به هم زده زل
ران لذت بخش کاشف را
چه کسی بر دهان می گیرد و
از برهوت حرف
به واقعیت می پرد
دانه های برف را نگاه کن که روی شانه ات نشسته اند
این ها تمام خرس های قطب اند
و تو
میان ناخن لحظات
تکه
تکه
از خودت دور می شوی به سوی خودت
چتر مات کلمات را کنار گذاشته ام
تا ببینی
گرمای عشق
پنجه ی ارواح را آرام آرام بر تصاویر می کشد
و تو
حل می شوی در اولین لحظه ی تماشای قطب نما
و اولین چشم های کودکی
ماجرا می توانست زیر دو درخت پر شکوفه های گیلاس اتفاق بیافتد
ناگهان
اسکیموها برسند و ..
اما به این فکر کن
به اسکی انگشت ها بر موهای بلند مرگ
پیش می آید
که هیچ دریچه ای رو به آینده پیش نمی آید
فقط این تویی که باید دور خیز کنی
و از طبقه ی چندم متن
- نمی دانم در سطر چندم هستیم -
به بیرون بپری
اما من ادامه می دهم
و همچنان جنازه ی خود را از میان چنگال دو خرس
به دوش می کشم
محو می شوم
کلیشه ای ترین محو در افق
در بعد نهان کاغذ
و ردپاهایی که
از برف پر می شود
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
طولانی و زیبا بود