يکشنبه ۲ دی
بهار شعری از سلیمان چراغی
از دفتر روبند عشق نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲ خرداد ۱۳۹۱ ۱۱:۳۲ شماره ثبت ۶۹۱۷
بازدید : ۸۷۹ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب سلیمان چراغی
|
از نفس صبا کنون ،بوی بهار می رسد
مرغ سحر به پیش گل با چه هوار می رسد
دشت ودمن ،دره وکوه ،صبح علی الطلوع ببین
جامه ی سبز کرده تن ، چون که بهار می رسد
در بغل چشمه سحر، غنچه چو گل گشوده لب
باخته دل مرغ سحر ،هین که نگار می رسد
رز که نموده روی خود ، سرخ زخون چلچله
تیر نگاه وی بدل ، چون لب خار می رسد
ما همه پایکوب در ، جشن عروسی گلیم
مرغ سحر به پیش گل ، با لب زار می رسد
زلف چمن ز شانه ی ، باد صبا خمیده است
در نگه اش صبا کنون ، بس که خمار می رسد
نرگس اگر که دیده بر ، روی خودش شقایقی
جامه ی رنگ رنگ او ، دست هزار می رسد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.