بانوی ماهی ها (قسمت دوم)
ماهیان رقص کنان,,,قمریان آوازه خوان,قاصدک
ها خوش خبر,,,بلبلان پر شور و شر,,مهر بانویی
به سان شمع عاشق ;شعله ور..........
بوسه می زد ماهی تنگ بلور,,بر سرانگشت بانو
با غرور....ماه تصویرش به تنگ افتاده بود,
عشق ;تا آن سوی جنگل رفته بود,,,در خلال پیچ
و تاب دلکش گيسوى بانو ,قاصدک ,,نرم خوابش
برده بود.........
نقره می پاشید ماه,,,اشک می بارید ابر,,,نعره
می زد گردباد,,,می خزید بر دامن بانوی ماهی ها
نسیم,,,,
می سرود رنگین کمان,وصف طنازی بانو
را به مهر....رسم شیدایی بانو را به شعر.......
شرح زیبایی بانو را به سحر....درد تنهایی بانو را
ز هجر....
قامت رعنای بانو پر شرر,,,دیدگانش پر ز ناز
ابروانش چون مدار ماه و زهره سرفراز ,,,,
گيسوانش تا ستاره برقرار,,گونه اش از هجر
بوسه ;بیقرار.....و لبانش همچو آهوی رمیده از
شکار ....
مهربانويى پر از زیبایی پروردگار, در خیال شاه
ماهی ,ناز خوابش برده بود.....
بوسه زد بر ساحل لب های بانو, آفتاب ........
شانه زد بر زلف مجنون پرورش باد صبا.......
نغمه خوان می آمدند از کوه نور...قمریان و
مرغ عشقان با سرور.....
روید از دامان بانو; نسترن.....جوشد از برق
نگاهش ,رازقى....سوزد از اندوه و آهش, خاطره
.....می گشاید چشم و آتش می زند,,قلب خونين
مرا......با نگاهی زیر چشمی می کند, تل خاکستر
دل زخم مرا.....
شاه ماهی سجده می آرد به شوق...تنگ مملو از
خروش.....باز می ماند ز حرکت ,روز و شب......
شاپرک ها دل نوازی می کنند....عاشقان با عشق
بازی می کنند....
زنده می گردد دوباره حس ناب...نقشه های
گلرخان,,در مصاف مهربانو,,جملگی نقش بر آب........
می شود بیدار و می گردد دو چشمم مشک آب....
حس و حال گرم و سوزانم شود مست و خراب......
ادامه دارد.....حادثه