دوشنبه ۳ دی
ندایی در شب شعری از ابوالفضل زارعی
از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۷ ۲۰:۴۰ شماره ثبت ۶۷۳۷۹
بازدید : ۳۷۴ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب ابوالفضل زارعی
|
درونِ برزخِ آشفته ی خواب
دلم دیوانه و سرگشته می شد
شبیهِ مرغِ عشقی روی چینه
اَسیر و واله و پَر بسته می شد
ندایی می رسید از دورترها
دلت را باختی آسان و ساده
تو ساقی از برای بزمِ ما باش
بگیر این ساغر و این است باده
دلم پَر می زند تا بیکرانها
نمی دانم چرا دیوانه وار است
شبیهِ تخته سنگی بین ساحل
به امواج و هجومِ آن دُچار است
بِده گرمای قلبت را به این بَزم
کِسادِ دل تمامش رنج و درد است
بده گرمی به این بزمِ شبانه
که بی گرمایِ تو این بزم سرد است
به آتش کش ، بسوزان، محو گردان
نمی خواهم دلم غمبار باشد
بِده ساقی تو از پیمانه ی خود
نمی خواهم که امشب تار باشد
نگاهِ تو حَدیثِ عشق می گفت
دلت گویی مَسیرِ دیگری داشت
به ظاهر یارِ راه و غار بودی
درونت دانه های قهر می کاشت
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنشین و زیبا بود