چهارشنبه ۳۰ آبان
|
دفاتر شعر رعنا بهارلویی تخلص باغبان
آخرین اشعار ناب رعنا بهارلویی تخلص باغبان
|
گفتم ؛ از غمِ دل بگویم
یا اشکهای نهان
آهی که بر می آید
از دلم ؛ ناگهان
یا اینکه از سوزِ دل بگویم
از دلِ خون
آتشی که می سوزاند ؛ سر و پایم تا ناخن
می خواستم ؛ از آه بگویم
آهی که سرد است
پُرِ درد است
اما به خود می گویم
که نگویند ؛ تکرارِ مکررات است
پس نمی گویم
زبان می دوزم
چشمِ خیره بر آستانِ غم می دوزم
سکوتی تلخ می کنم
همه را یک جا در دل فرو می کنم
اما !
اما مدتیست که
گلویم می سوزد
از خوردنِ آن همه غم ؛ درد دارم
حالم دگرگون است
جگرم خون است
سکوتم روز افزون است
گلویم غم باد است
دعایم بر گوش باد است
که شاید ؛ خدای من
بیاید روزی
که جان و دلم ؛ از غم آزاد است
و چون کبوتری آزاد و رها
به دور از همه غم ها
در اوج آسمان ها
در پرواز است
شاید بیاید روزی
شاید!!
بهار نود و هفت
|