من حالِ این روزاتو میفهمم
تو سخت, گیرِ یک هیاهویی
مردم نمیدونن چرا سردی
یه غولِ بی چراغ جادویی
میترسن از احوال داغونت
میگن چرا خیلی پریشونی
شاید سوال خیلیا باشه
اینکه چرا اینقدر داغونی
من حالِ این روزاتو میفهمم
من هم توو این آتیش میسوزم
من توو گذشته قلبم و کشتم
دیگه به فردا چشم نمیدوزم
وقتی باید شکلِ یه کوه باشم
معلومه قلبم جنسِ سابق نیست
هرکی به سمت سنگِ من اومد
باید بگم برگرد آدم,ایست!
تو حالِ این روزامو باور کن
لبخند, صرفا شادی من نیست
یک آدمِ از هر نظر خوشبخت
توو سبزی این پیر°هَن نیست
من گرمی دستامو یخ کردم
حتی جنونِ سرخِ لب هامو
با مشتی از دارو نفس دارم
باور نکن آرومِ دریامو
ِ
تا سیب میگن گارد می گیرم
من خنده هام تنها تویِ قابه
ادم توی بهشت خوشبخته
بیرون اون حوّا فقط خوابه
من حالِ این روزاتو میدونم
ای ادمِ تو آینه و تصویر
ای اون که چشمات رنگ چشمامه
داغون نشو توو مشتِ این تقدیر
من حال دنیاتونو میدونم
آی آدمای مثل من مرده
تنها نبودیم از همون اول
این سیل خیلی ها رو برده
مهر96 خزان سرخ
غمگین بود