توی گرمای تابستون هوا بوی خزون می ده

درود و احترام


زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را ...

((شهریار))

گرانقدر استاد شعرهاتان همیشه عالی و حرف تازه دارد و محکم بیان و فرزانه تفکر است . زنده باد .
این دلسروده تان هم ترانه ی بسیار زیبایی ست . چند نکته به نظرم می رسد که بااجازه می نویسم خدمتتان :

- صورِ خیال و تصویرسازی ِ شعر بسیار ناب و گویا اما گاه (پراکنده مقصود برای عام ناپیدا : \\"میون حلقه ی گرگا\\" خیلی قشنگه ولی جوونی داره جوون میده باتوجه به بیت ناب و فرهیخته کلام ِ بعدی اش بهش نمیخوره : (خبر از رودِ خون میده منظورمه) که باید این بیت را با اندک ویرایشِ بیتِ قبلی اش موکدتر بر دیدگان ِ مخاطب نگاشت چونان همان بارانِ بیتِ آخرتان ) . و کلاً این دلسروده اندیشه ی زندگانیِ بَدَوی را که شاعر قصد دارد اوضاعِ کنونیِ جهل فام را در قالبِ جورِجبرشولای حاکم بر آن دوران سایه همراه تا این دوران .... چنین توصیف فرماید در ذهن خواننده دارد ؛ منتها جای واژه ی ( آزادی ) در شعرتان خیلی خالیه .

- تکرارِ برخی واژگان ( بغض ؛ ابر؛ گرگا ؛ شعله ؛ میون) را تغییر اگر دهید به نظرم بهتر است چون صنعتِ ردالعجز علی الصدر براین دلسروده نمیخوره زیاد و استفاده از واژگانِ مترادف به جای تکرارِ واژه ها به نظرم بهتر باشه .


یه مادر بغضِ اشکاشو به ابرِ آسمون می ده (عالیییی)
توی گرمای تابستون هوا بوی خزون می ده

ولی ابری نمی باره میونِ دشت خاکستر
زمین فریادِ ( سَردِش ) رو فقط گاهی نشون می ده

مِثِ تکرار ِ تقدیره توی تاریکیِ شب ها
میونِ حلقه ی گرگا جوون ( ترسیده / از ترس ) جون می ده

کلاغا مست می خونن ؛ شغالا جشن می گیرن (عالیییییی)
نهیبِ زوزه ی گرگا خبر از رود ِخون می ده

درختایی که بی آبن ؛ (به دُورِ ) شعله می میرن
(شرار ِ اخگر از سرخی به شب ) رنگِ جنون می ده

صدای هق هقِ مادر که توی دود می پیچه
خبر از شیونی داره که از داغِ جوون می ده (عالیییی / خبرِ داغی بود )


اصالتِ اندیشه در گفتارِ شما نویدِ روشنای بارون میده . یاحق

درودها گرامی
ترانه ی خوبی بود
موفق باشید

دروداستادبزرگوارم
ترانه ای بسیارزیبا بود

درود بزرگوار
غمگين و زيباست

سلام بزرگوار ترانه ای عالی وزیبا بود اثری ماندگار وفاخر است به شما که این اثر زیبا را به وجود آورده اید تبریک می گویم به قول بعضی ها دمتان گرم

سلام و عرض ارادت جناب سلیمی
خداقوت و دستمریزاد
احسنت
عزت زیاد
⚘⚘⚘

درود و تبریک جناب استاد سلیمی نبی عزیزم...
بسیار زیباست

سلام
زیبا و دلنشین بود شعرتان
قلمتان مانا دوست گرامی

.......شعله ی هر شب داره رنگ جنون میده
......
سلام
افرین دوست خوبم
........
دندان جمجمه ات زرد شده ....مادر جان
مگه نگفتم قبل از رفتن به بهشت
مسواک بزن
.......
دوست دارم شعر هایتان را...هوارتا

سلام و عرض ادب استاد سلیمی بنی ارجمند
مشتاق دیدار و خواندن قلم مبتکرتان بوده و هستم
عالی بود مثل همیشه...لذت بردم و بهره مند شدم از این سروده ی ارزشمند
از بهترین ها هستید ... امیدوارم که سایه تان همچنان مستدام باشید
در اوج درخشان بمانید

میوون حلقه ی گرگا...
سلام بر استاد سلیمی عزیز
فوق العاده بود،ولی سوالی برایم پیش آورد؛شما شعر پست مدرن هم دارید؟
زبان را شعر را واقعا خوب مشناسید،مفتخرم به شاگردیتان