سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 31 ارديبهشت 1404
    25 ذو القعدة 1446
      Wednesday 21 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        امام علی ع :خودپسندی سر آغاز کم خردی است.

        چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت

        اینجا هر حواسی که محض نگاه ماست

        شعری از

        علی خوشاب

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۹۷ ۰۹:۵۳ شماره ثبت ۶۵۶۵۹
          بازدید : ۵۱۷   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی خوشاب

        صبح از دریچه چوبی اتاقت پاورچین پاورچین می گذرد
        هوای دم کرده باران و آفتاب گره خورده در قطره
        گنجشکان این باغ را همیشه بی بال و پر کرده
        صبح است، داس بیداری بغل کن، خواب را از چشمان سبزت درو کن
        مزرعه ی گیسوی تو را در چنین هوایی بوسه باید کاشت
        نوازش بهاری، بوی باران و تراوت خاک
        این عشق است که در جویبار زندگی جاریست
        برخیز دستانت را به من ده، دستان تو بوی باران می دهند
        زیر باران، بوی باران، یک غزل از کنج لبت، آخ، آن دو تار افتاده روی رباب ابرویت
        این عشق است که در لحظه ی دیوانگیم، جاریست
        تمام کوچه های شهرتان را باید بگردم
        باید سر هر دیواری از تو نشانه ای بگیرم
        من عاشق مرور همین خاطرات باران خورده ام
        من محکوم به زیبا زندگی کردن در همین لحظه با توام
        برخیز؛ تا انتهای هر کوچه ای با من بیا
        اینجا سمت هر پنجره ای که رو به باد و باران باز می شود
        باید تو را مدام بوسید
        اینجا هر حواسی که محض نگاه ماست
        باید با تو رقصید
        من به تمام اهالی این کوچه و برزن، یک بوسه از تو بدهکارم
        من موج موزون شده، دلهای شکست خورده، عشاق شهر شمایم
        گیسویت را زیر باران باز کن، شعر مرا به مرور تکرار کن
        لب به لبم بکش و طعم اشتیاق سالها بوسیدنت را در من زنده کن
        وقت جنون فرا رسیده، درست همین جا
        زیر آن کوچه، که به تمنای سایه درختان رًز که نگاهم افتاد به نگاهت
        زیر آن خنکای درختان گردو، که سر از دیوار به تماشای گرفتن دستانت قد کشیدند
        مرا ببوس لا به لای همین تاریخ تکراریمان
        همین صبح به ظاهر ساده امان
        با همین موی آشفته
        هر سال،هر سال، هر سال
        من از این تاریخ هر بار میافتم
        و  هر سال،هر سال، هر سال
        تو این تاریخ را با من امتحان بده
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ ۱۴:۲۹
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ ۱۹:۵۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سجادمیردادی(درویش)
        دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ ۱۴:۱۴
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی مزینانی عسکری
        دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ ۱۸:۵۱
        درود بزرگوار
        عاشقانه ی زیبایی است احسنت
        خندانک خندانک خندانک
        محمد حسن ایوبی
        سه شنبه ۱۵ خرداد ۱۳۹۷ ۱۰:۰۹
        درود بر شما احسنت خندانک خندانک خندانک خندانک
        دوشنبه ۱۴ خرداد ۱۳۹۷ ۰۳:۴۱
        درودبر شما بسیارزیباست خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        شاهزاده خانوم

        یا وقتی من عاشقانه هایم را می نویسم ااا درد دارد که می بینم ااا دیگران یاد عشق هایشان می افتند ااا ولی تو هنوز در عالم بی خیالی طی می کنی
        ساسان نجفی(سراب)

        یاد شهدای خدمت خصوصا سید مظلومان گرامی باد اا هارداسان یعنی کجایی مرد میدان هارداسان اا ای دل غمگین و ای لب های خندان هارداسان اا در کدامین کوچه دنبالت بگردم بعد از این اا در کدامین روستا در زیر باران هارداسان اا خاطرت می آید آن شب را که در مه گم شدی اا تا کجاها رفته بودی ای مسلمان هارداسان اا زیر و رو کردیم و پشت میز عکسی از تو نیست اا با عبای خاکیت استان به استان هارداسان اا آن یتیم آن دخترک آن کارگر آن پیرمرد اا از چه دنبال تو می گردد کماکان هارداسان اا آهنگ هارداسان با صدای مهدی رسولی
        سیده نسترن طالب زاده

        ن کمر بستند بهر کین شهان ترکان پیکاری اااهمه یکدل به خونخواری اااا همه تاجی ز جراری
        شاهزاده خانوم

        ن دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من
        سیده نسترن طالب زاده

        ش دل بردی از من به یغما اااا ای تُرک غارتگر من

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1