من در آغوشت خدا را درک کردم
ماورای نا کجا را درک کردم
با طنین وحی های روشن تو
لذت لمس صدا را درک کردم
تو فراتر از وجود هر وجودی
تو برازنده ی هرگونه سجودی
خار بودم ، دست دنیا را بریدم
تو برایم لاله بودن را سرودی
تا تو هستی دیگر از عشقی نخوانم
چشم به راه کسی هرگز نمانم
تا تو هستی حس تنهایی محال است
با وجودت پُر شده کل جهانم
تو فرای مرد یا زن بودنی زن
تو نماد کوه آهن بودنی زن
در میان سلطنت های دو دنیا
تو برای مادر من بودنی زن
ظلم یعنی که نگاهت را نبینم
آن دو چشمان سیاهت را نبینم
ظلم یعنی توی این ظلمت دوباره
من کماکان روی ماهت را نبینم
ظلم یعنی در خفا محصور باشم
ماهی بیچاره ای در تور باشم
با وجود این همه بغض و دلی تنگ
ظلم یعنی از شما من دور باشم
هیچ می دانی هوای تو بهشت است ؟
زندگی کردن برای تو بهشت است ؟
من جهان دیگری را می پذیرم
آن زمان که زیر پای تو بهشت است ؟
تو همیشه همقطار آخرم باش
در سقوط لحظه ها بال و پَرم باش
توی عصر مرگ و زندان و تقلب
تو دلیل بودن من ، مادرم باش
علیرضا_مسافر
بسیار زیبا و شور انگیز
در وصف دوستداشتنی ترین موجود عالم
مادر