يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر آیدا جدیری کریمی
آخرین اشعار ناب آیدا جدیری کریمی
|
تو،
اتفاقی که نمی افتی.
واژه ای کوچک
که در شکمم نطفه بستی
نه توان زاییدنت را دارم
و نه کشتن.
باغچه ای که تو را بلعید
شهر سرگردان مغزم بود.
تو
نمی میری
و هر بار که دفنت می کنم
از شریان دیگری جوانه می زنی.
با تو چکار کنم؟
موهای دودی شهر
جوانه هایت را پیر می کند
و زوایای تیز ساختمانها
واژه هایت را زمخت.
بگو چکار کنم؟
شعر کوچکی را
که از پدرِ حیات آبستن شدم
پسرش ،شهر،
زنده به گور خواهد کرد.
بمان
در سلول های خودم ریشه کن
درخت خواهم شد*.
*دست هایم را در باغچه می کارم سبز خواهم شد. (فروغ فرخزاد)
|
نقدها و نظرات
|
سلام از خوش آمد گویی شما خوشنودم. بسیار خوشحالم که به جمع شما پیوسته ام 🌹🌹🌹 | |
|
درود سپاسگزارم | |
|
سلام خدمت آقای زارع سپاس فراوان از خوش آمد گویی و نظر محترم شما. نظرات شما بسیار برای بنده ارزشمند هست 🙏 | |
|
سلام ممنون از نظر محبت آمیزتان امید که شعرهای بهتری تقدیم کنم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به جمع ماخوش آمدید